شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
در چت دیشبمان گفتی:
«مقام فيلسوف جداست از هنرمند و بايد پیوسته جدا بماند.» و افزودی که به يک سير ديالکتيکي در زمان خلق اثر هنري میان تصريح و تلويح مياندیشیدی و اینکه آیا شدنی است که هنرمند گاه بيخويش شود و دست به خلق زند و گاه نقش فيلسوف به خود گیرد و خودآگاهی اختیار کند و باز هر آن تصمیم گرفت، خویشتنداری پیشه کند و در لحظهی بعد بيخويشی و بیخویشتنی؟»
در نهایت به سؤال خویش، خود پاسخ گفتی که: «یُخلانَهنو!(۱) یعنی شدنی نیست!»
و در مقام تعیین مصداق و ابراز اینکه بیمثال حرف نمیزنی، وانمود کردی که داری چشم میگردانی در آن حوالی، در حالی که میدانستی - بدجنس! - که کسی آن دور و برها نیست جز من. ولی «حیلهسازانه و نقشبازانه»(۲) اینطور القا کردی که گویی ناگهان چشمت به من افتاده و گفتی:
«آهان! همین تو!... بایست که خوب پیدایت کردم! ببین خودتو!... که بر کرسی خلق که نشستهای، به خودت که ميآیی خراب ميکنی حسابي؟» و افزودی: «البته بلانسبت!» و شکلک لبخند مسنجر را سپر کردی تا ذوق کنم و یادم برود که باید بدم بیاید از بدجنسیت.
.
.
ولی نه! چرا بدم بیاید؟
که خود گویی چنینم انگار از قضا.
به حال خودم که باشم، هزار نقش بازی میکنم ولی اگر «بازآفرینی یک ادای کهنه» را ازم بخواهند، به فرض که تمامیّت خودم را هم به استخدام درآورم نمیتونمش! چون: سفارش برنمیدارد غزل!(۳)
اینها را گفتم تا دو فایل صوتی برایت پخش کنم که ذوق میکنم اگر ذوق کنی با شنیدنش. فایل اوّل تلویحیست و دومی تصریحی. در اولی هنرمندم و در دومی فیلسوف. در اولی بیخویشتنم و در دومی خویشتندار. سوم مهر ۸۵ در منزل شیخ غلامعلی زند قزوینی و پسر که عارفمسلکند و اهل دل، آوازی خواندم بیساز روی غزلی از حافظ در مایهی همایون:
من که از آتش دل چون خم می در جوشم / مُهر بر لب زده خون میخورم و خاموشم
به بیت:
هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا / فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم
که رسیدم، آن را مناسب با گوشهی «بیداد و بیات راجع» همایون یافتم و خواندم.
در ادامهاش هم:
پدرم روضهی رضوان به دو گندم بفروخت / من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم را در گوشهی عشّاق اجرا کردم که حاضران اندکشمار محفل و از جمله آن پدر و پسر عمامهبرسر را خوش آمد.
محفل که تمام شد، تکهی «هست امیدم» و «پدرم» را که علی زند با گوشی موبایلش ضبط کرده بود، برای حضّار پخش کرد (اینجا) و مثلاً تعریف و تمجید.
چند روز از این ماجرا گذشت.
بار دیگر بزمی در همان منزل واقع در خیابان صفائیّهی قم در کوچهی بیگدلی ترتیب یافت. قرار بود قرآنی بخوانی و باز هم آوازی. ولی دوستان ابراز کردند که ما هنوز در فکر (به قول امروزیها در کف) اون «هست امیدم» شما هستیم. میشود دوباره برایمان اجرا کنید؟ گفتم:
«مشکلی نیست.» ولی هر مدلی خواندم، گفتند: نه! اون روز یه چیز دیگه بود. و آخرش این شد:
اجرای مجدّد: هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا
و من برای هزارمین بار دانستم که: سفارش بر نمیدارد غزل و به قول تو: «شدنی نیست که هنرآفرین در مواقع لزوم، عنان کار به دست تعقّل دهد و هر جا لازم شد، ضمیر ناخودآگاهش را سکّاندار کند.»
پینوشت:
۱. تلفیقی از یخ (yokh)، لا، نه و no که به ترتیب در ترکی، عربی، فارسی و انگلیسی معنای نفی دهد.
۲. وامی از این بیت مولانا (شاعری که دوستیم با تو دوستیم با او را به دنبال داشت):
«چه نقشها که ببازد، چه حیلهها که بسازد / به نقش، حاضر باشد، ز راه جان بگریزد»
۳. «هانی موسایی» تایپیست انجمن خوشنویسان قم ازم خواست به سیاق قطعات متعدّدی که برای دیگر دوستان خوشنویس و غیرخطّاط سرودهام، قطعه شعری هم برای او بسرایم و اسمش را در ضمن آن بیاورم. و من چون این بار پای سفارش به میان آمد، برایش سرودم که نمیتوانم برایش بسرایم!:
گفت «موسایی»: چرا در وصف من / ابر شعر تو نمیبارد غزل؟
منتظر بیهوده - هانی جان! - مباش / چون سفارش برنمیدارد غزل!
ساقی بده پیمانهای زان می که بیخویشم کند
بر حسـن شورانگیــز تو عاشقتــر از پیشــم کنـد
شعر: رهی معیّری / دکلمه: حسن اعرابی / آواز: رضا شیخ محمّدی
تاریخ: ۱۹ فروردین ۸۸ >>> اینجا
آوازم در مایهی سهگاه به همراه ضرب حسین فردی
آواز من در مایهی دشتی در خلوت پارکینگ منزلمان در قم
به یاد محصول تمام دوستیها و دوستیابیهابم: لعبتی از جنس فلسفه و وسوسه
۴ فروردین ۸۸ / بر روز غزل حافظ:
ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی / اسباب جمع داری و کاری نمیکنی
برای شنیدن آنلاین یا دانلود به اینجا بروید!
اگر موسیقی اصیل ایرانی را به یک کشور تشبیه کنیم، دستگاهها در حکم شهرهای بزرگ این کشورند. این دستگاهها در یک تقسیمبندی عبارتند از: شور، ماهور، همایون، سهگاه و چهارگاه.
برخی از این شهرها آنقدر وسیعند که شهرکهایی را نیز تحت تابعیّت خود دارند. دستگاه شور پنج زیرمجموعه به اسامی: ابوعطا، دشتی، بیاتترک (بیات زند)، افشاری و نوا دارد و ماهور، راستپنجگاه را و همایون، بیات اصفهان را تحت پوشش میگیرد. به هر یک از این شهرکها مقام یا آواز گفته میشود.
گوشهها هم در واقع، کوچههای این شهرها و شهرکها را تشکیل میدهند. برخی کوچهها خود دارای فرعی هستند؛ برای مثال گوشۀ «کُردبیات» در ابوعطا خود از پسکوچههایی چند تشکیل یافته است.
در میان پنج دستگاه اصلی موسیقی اصیل ایرانی، «شور» دارای جایگاه ممتازی است و بدان «امّالآواز» اطلاق میشود؛ چرا که از بسیاری از دیگردستگاهها بدان گریز میزنند و در نغمات آن چرخش میکنند و دوباره به دستگاه اول باز میگردند.
کلاسهای ردیف آوازی، اغلب با تدریس نغمات شور آغاز میشود.
یکی از گوشههای زیبای دستگاه شور، گریلی یا گرایلی نام دارد که گویند اصلش «گریۀ لیلی» بوده و از قدیم تا به امروز مورد توجه خوانندگان و نوازندگان بوده است.
«گرایلی» حالتی دارد که الزاماً بر روی اشعاری دارای وزن عروضی «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (مفاعیلان)» قابل اجراست و چون حس و حال خوبی دارد، فقط بر روی یک بیت اجرا نمیشود و میتواند در قالب یک بستۀ موسیقایی عرضه شود.
این گوشه سه پسکوچۀ اصلی دارد که در کلاسهای تدریس آوازی (و سازی؟؟) هر کدام را در یک جلسه به هنرجو تدریس میکنند و یک هفته به او فرصت میدهند تا روی درس مشق کند.
گریلی را میتوان به شکل تفنّنی و سلیقهای با دیگر گوشههای دستگاه شور مثل «عشّاق» و «قرچه» آمیخت و خصوصاً در اجراهای سازی و بدون کلام، به بیاتاصفهان و شوشتری گریز زد و فروع دیگری بدان افزود و گوشه را گسترش داد؛ ولی پایهاش همان سه بخش است.
ده سال پیش نگارندۀ این سطور درس ردیف را در حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی قم در جنب مصلاّی این شهر در نزد حاج داود چاووشی (استاد ردیف که نزد اساتید سلف این شهر چون مرحوم حاج اکبر شحام و بعدترها استاد حمیدرضا نوربخش شاگرد برجستۀ حضرت شجریان تلمّذ کرده بود) تعلیم میدید. چاووشی گوشۀ گرایلی را روی این سه بیت معروف خواجه حافظ و در خلال سههفته به من آموخت:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغـــــر اندازیـم - فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیـم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقـــــــان ریزد - من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
بهشت عدن اگر خواهی بیا ما به میخانه - که از پای خُمت یکسر به حوض کوثـــــر اندازیم
این ابیات، انطباق خوبی بر گوشۀ گریلی دارد و معنای مورد نظر شاعر به کمک ریتم و ضرباهنگ گوشه به خوبی القا میشود. تنها به دو نکته میتوان انگشت اشکال و انتقاد نهاد:
یکی تحمیلِ ضمّه به فای کلمۀ سقف است و دیگری فاصلهانداختن بین کلماتِ برافشانی، بشکافی، سازی و مو. که صلاح و صحیح نیست. گوش کنید به سه درسی که استاد چاووشی در حدود سال 77 شمسی به بنده دادند:
درس گرایلی قسمت اول / درس گرایلی قسمت دوم / درس گرایلی قسمت سوم
حس و حال خوب و شنوندهپسند گرایلی باعث شد که گروه سرود رادیو معارف که برنامههایش را در قم تولید و در سراسر کشور پخش و روی آنتن میفرستد، این گوشه را دقیقاّ بر روی همان شعر ردیف در استودیو اجرا کردند. سرپرست اجرا امیر زینلی (تعزیهخوان و ردیفدان موسیقی اصیل ایرانی) بود و خوانندگانی چون داود چاووشی و ذبیحالله معصومی که از شاگردان درجۀ یک و دوی حمیدرضا نوربخش بودند، در اجرا همکاری کردند. به لحاظ تقیّدات رادیو معارف که بنایش از روز اول بر عدم استفاده از ادوات موسیقی دستساز بشری و اکتفا به آلت موسیقی خداساز (حلق و حنجرۀ انسان) است، در قالب همخوانی (آکاپلا) ضبط شد. به ادّعای چاووشی این اجرا بدون تمرین قبلی و در یک نوبت ضبط شد و لابد از حداقلّ استاندارد لازم برای پخش سراسری برخوردار بود که بارها از رادیوی سراسری معارف پخش گردید.
فایل گرایلی اجرا توسط گروه سرود رادیو معارف قم >>> اینجا
حالا به عقبتر برمیگردیم. به سنوات قبل از پیروزی انقلاب که تصنیف گرایلی دستمایۀ استاد فرامرز پایور قرار گرفت تا با تنظیم زیبا و ناز خود آن را برای رادیو تلویزیون ملّی ایران تولید کند. رحمتالله بدیعی کمانچهاش را زد. دیگر همکاران؟؟
کار در نهایت تحت عنوان گلهای تازه شماره 166 به گلزار بیهمتای شعر و موسیقی ایران پیشکش شد. شعری که در این اجرا با صدای راست و درست محمّدرضا شجریان با نغمۀ گرایلی آمیخته است، این است:
شبی مجنون به لیلی گفت که ای محبوب بیهمتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد
خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفش
بفرما لعل نوشين را كه زودش با قرار آرد
دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من
قبل از اینکه شجریان عشاق را بگیرد، ارکستر عشّاق میزند و سپس:
(گوشۀ عشاق:) شب صحبت غنیمت دان (گوشۀ قرچه:) که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد >>> اینجا
در خصوص کلام این اجرا گفتنی است: پژوهش: 97/9 از قرار معلوم این اشعار به اعتبار برخورداری از صلاحیّت وزنی که عرض شد و نیز حالت احساسیشان برای این اجرا انتخاب شده است. (آیا تصنیف قدیمی و انتخاب اشعار قدیمی است؟؟) و از یکدستی برخوردار نیست. دو بیت از کلام فوق از غزل حافظ با مطلع «درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد» انتخاب شده؛ ابیات «شب صحبت غنیمت» و «خدا را چون دل ریشم» و الباقی افزودههایی از جاهای دیگر است. اگر به غزل حافظ بنگرید، بیتی در آن مییابید که در ترانۀ شجریان استفاده نشده؛ در حالی که ارتباط تامّی با داستان لیلی و مجنون دارد و برازندۀ گوشۀ «گریۀ لیلی» است:
«عماریدار لیلی را که مهد ماه در حکم است - خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد»
شاید وجه عدم انتخاب، غرابتِ کلمۀ «عماریدار» از فرهنگ عامه است؛ یا شاید موسیقی گریلی بر کلمات بیت خوش ننشسته است.
= استاد حسین علیزاده هم در نوار خوب «نوبانگ کهن» از گوشهی گرایلی سود برده است. ابیاتی که خوانندگان در این نوار با همخوانی آن به اجرای پرحسّ و حالی از گرایلی مبادرت میورزند، از حافظ است:
غلام آن سبکروحم که با من سر گران دارد جوابش تلخ و پنداری شکر زیـــــر زبان دارد
محبّت با کسی دارم کزو با خود نمیآیــــــد چو بلبل کز نشـــاط گل، فراغ از آشیان دارد
خوش آمـد باد نوروزی به صبـح از باغ پیروزی به بوی دوستان ماند، نه بوی بوستان دارد
با آنکه تناسب این غزل برای اجرای گوشهی گریلی، از غزل «بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم» کمتر است، امّا مشکلات اشارهشدهی غزل مذکور را ندارد. تنها به خاطر جبر انطباق موسیقی گوشه بر آن، آهنگساز ناچار از کششهای اضافی در مصوّت واو در کلمهی دوستان و بوستان شده است.
>>> اینجا
حالا اجرای فاقد کلام گوشۀ گرایلی توسّط محمّدرضا لطفی و گروه شیدا را در اینجا بشنوید که (پژوهش: 97/9) در اواسطش سری به شوشتری و اصفهان میزند و دوباره به شور باز میگردد.
در آخر حقیر رضا شیخمحمّدی بر روی ابیاتی از غزل سعدی، برای اوّلین بار گوشۀ زیبای گریلی را مشق کردم:
گرم باز آمدی محبوب سیمانـــدام سنگیـــندل/ گل از خــــــــــــــارم برآوردی و خار از پا و پا از گل
گروهی همنشیــن من، خلاف عقل و دین من / بگیرند آستین من، که دست از دامنـــش بگسل
ز عقل اندیشههـــا زاید که مردم را بفرسایـــــد/ گرت آسودگی باید، برو عاشق شو ای عاقـــــــل
در این معنی سخن باید، که جز سعدی نیاراید/ که هرچ از جان برون آید، نشیند لاجــــــرم بر دل
>>> اینجا
فیلم اجرای دیگری از نغمۀ گریلی بر روی غزل فوق از سعدی. خواننده: شیخ، سهتار: محسن کیمیایی، ضبط: سال 1389 در استودیوی صدا و سیمای مرکز قم (شبکۀ نور)، پخش ~اردیبهشت 90: دریافت فیلم:
حجم 19/5 مگ (کیفیّت متوسط): از مدیافایر: اینجا / از پیکوفایل: اینجا / از تلگرام: اینجا
حجم 37 مگ (کیفیّت بالاتر): از مدیافایر: اینجا / از پیکوفایل: اینجا
این پست را تقدیم میکنم به حاصل همۀ دوستیها و دوستیابیهایم:
لعبتی از جنس فلسفه و وسوسه: وفا سبحانی
آواز من با تار هاشم شریفزاده (شاگرد استاد کیوان ساکت)
به همراهی ضرب رضا احسانپور
در مایۀ اصفهان
۲۳ آبان ۸۷
منزل امیر گرامی، قم، خیابان باجک
دریافت فایل >>> اینجا یا اینجا
انتشار تلگرامی: t.me/rSheikh/1854
آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی نوا
به همراه سهتار ابوالفضل مثقالی
بر روی غزلیّات حافظ
۲۹ شهریور ۸۷
شب ۱۹ رمضان ۱۴۲۹
منزل دکتر رضوانی در قم / خیابان باجک
>>> اینجا
آوازخوانی و تصنیفخوانی من در مایۀ ماهور
بر روی دو غزل از حافظ شیرازی
اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول / رسد به دولت وصلت نوای من به اصول
و:
در خرابات مغان نور خدا میبینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
در نزد سیّد یوسف غیاثی ۱۸ ساله بچّۀ کرمان و بدون ساز در پارکینگ شیخ
>>> اینجا را کلیک کنید
مشق آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی سهگاه
به همراه سهتار ابوالفضل مثقالی
بر روی غزلیّات حافظ
۷ مرداد ۸۷
پارکینگ منزل شیخ در قم
>>> اینجا
دوست علاقمند به موسیقیام: «حسین فردی» که دستی هم در ساخت و ساز ساختمان دارد
و به سفرهای ماءموریّتی به کیش و بم میرود،
در اوایل ماه جاری (خرداد ۸۷) از کیش به من زنگ زد
و همانجا درجا از من خواست که پشت تلفن برایش آوازی در دستگاه چهارگاه بخوانم.
در پارکینگ سقفبلند منزلمان در قم که دفتر کارش کردهام، نشسته بودم،
از کوچه رهگذران میگذشتند و گاه ماشین و موتوری عبور میکرد.
قبول دعوت کردم و آوازی که در آن از گوشههای مختلف دستگاه چهارگاه نظیر:
رجز و هدی، پهلوی استفاده شده، خواندم
و به عادت همیشه قبل از شروع خواندن، دستگاه ضبط صدا را روشن کردم.
حاصل کار را شما هم بشنوید. امیدوارم که لذّت ببرید:
>>> اینجا
و یا >>> اینجا
مشق آواز و ضربیخوانی رضا شیخ محمدی
در شور و متعلّقات آن (دشتی، بیات ترک)
با سهتار امیر قرهبیگلو
۱۴ دی ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ در قم
دکلمه از کتاب بهارستان جامی
شعر آواز: حجاب چهرۀ میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم (حافظ)
ضربیخوانی (کار عمل) بداهه در شور:
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسرویگزیدن
آواز دیلمان دشتی:
مرا تا نقره باشد میفشانم / تو را تا بوسه باشد، میستانم (سعدی)
ضربیخوانی (کار عمل) بداهه در بیات ترک:
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم!
چشم بد از روی تو دور ای صنم! (سعدی)
لینک دریافت فایل صوتی >>> اینجا
و یا >>> اینجا
دکلمه، آواز و تصنیف در مایهی بیاتاصفهان
مشق رضا شیخمحمدی
در نیمهی دی ۱۳۸۶
در پارکینگ منزل شیخ در قم
سهتار اول: ابوالفضل مثقالی / سهتار دوم: امیر قرهبیگلو
نی: مهدی افشاریمهر / ضرب: امیر نوری
دکلمه، آواز و تصنیفخوانی بداهۀ رضا شیخمحمّدی
در مایۀ ماهور
همراه با تار ابوالفضل مثقالی و ضرب مهرداد بابایی
بر روی غزل حافظ:
«معاشران ز حریف شبانه یاد آرید»
تصنیف: در خرابات مغان نور خدا میبینم (حافظ)
۱۲ دی ۸۶
در پارکینگ منزلمان در قم، خیابان صفائیه
861012_r-sheikh-m+... |
یک پسر ۱۹ سالهء کاشانی پیدا شده که آواز مرا میپسندد!
با او در روزهای اخیر از طریق نت و تلفن ارتباط داشتهام.
رابطه با او شوق تازهای برای آوازخوانی احساسی در من ایجاد کرده است.
آخرین تجربه و مشق آوازم را در ۲۶ آذر ۸۶ به همراه سهتار دوست قمیام ابوالفضل مثقالی
که اخیراً در مکتبخانهی استاد محمدرضا لطفی در تهران حاضر میشود،
به یاد این دوست جوان خواندهام و به محضر عزیزش تقدیم میکنم که پاداش من، پسند اوست:
لینک دریافت فایل صوتی >>> اینجا و در صورت عدم توفیق: اینجا
آواز و مرکّبنوازی در مایهٔ بیاتاصفهان و سهگاه
تار امیر قرهبیگلو
آواز رضا شیخمحمّدی
۱۷ آذر ۸۶
مژدهٔ وصل تو کو کز سر جان برخیزم (حافظ)
بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد (سعدی)
تصنیف: بتچین
مکان: پارکینگ شیخ در قم
دریافت فایل صوتی : لینک اول ٫ لینک دوم ٫ لینک سوم، سروش
تکرار پست به صورت ناقصتر: اینجا
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی ۱۵ آبان ۸۶
دکلمهی ابتدا: حسن اعرابی
شعر دکلمه: زندهیاد قیصر امینپور
شعر آواز: حافظ
تصنیف انتها: ملودی از عارف قزوینی (کردی نکردی) / شعر رضا شیخمحمدی
ادیت دوم این فایل در آر ۲۷۶. در اینجا قرار گیرد. ۹۱۱۲
کارعمل
بر اساس گوشۀ شهناز شور
شعر: یارب سببی ساز که یارم به سلامت - باز آید و برهاندم از بند ملامت (حافظ)
سهتار: ابوالفضل مثقالی
خواننده: خودم
تاریخ اجرا: ۱۲ آبان ۸۶
قم، پارکینگ منزل شیخ
لینک دریافت فایل صوتی: اینجا
اجرای استودیویی همین نغمه در ۱۹ تیر ۹۱ در استودیوی شورای عالی قرآن تهران
با صدابرداری امید انصاری
(ضبط به نیّت پخش در لحظات عرفانی رادیو تلویزیون در صورت تصویب + نیز به نیّت آهنگگذاری بر روی آن که هدف دوم را خودم دنبال میکنم)
لینک دریافت فایل صوتی: اینجا
دکلمهٔ امیر عاملی + رضا شیخمحمّدی
شعر : حافظ
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب! بگو که کار جهان شد به کام ما
۱۷ اردیبهشت ۸۶ / قزوین، منزل امیر عاملی
(دوست شاعر، خوشنویس و کلکسیونر قزوینی)
دریافت فایل صوتی >>> اینجا
(در این فایل صوتی در ادامهٔ دکلمهٔ مزبور، آوازی از بنده با سهتار دوستم مرتضی بصیریان (استاد زبان انگلیسی و نوازنده) که در ۱۱ اردیبهشت ۸۶ در قم ضبط شده، مونتاژ گردیده است.
لینک مرتبط (آواز ماهور من در همان روز): اینجا
لینک مرتبط فیسبوکی: اینجا
بکاپ تصویر لینک فیسبوک در هارد خودم:
901011-2_araabi_tarsam
در ۰۲۰۴ گشتم عکس فوق عاملی را در هیچ فولدرweb در آرشیوم نیافتم. ببین کجاست؟
۱۷ اردیبهشت ۸۶ / قزوین ، منزل امیر عاملی (دوست شاعر و خوشنویس قزوینی) / بر روی شعر حافظ: «صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد / دل شوریدهٔ ما را به بو در کار میآورد» / دکلمه: امیر عاملی / شعر دکلمه: امیر عاملی، مولانا / دریافت فایل: اینجا / . .
لینک مرتبط (دکلمهٔ من و عاملی در همان روز): اینجا
آواز شور با صدای حقیر و ساز «مرتضی بصیریان»
در محفل خصوصی در پارکینگ منزلمان در قم
۱۱ اردیبهشت ۸۶
آواز اوّل با تار >>> آواز دوم با سهتار >>>
دکلمهٔ ابتدا: من و امیر عاملی (شاعر، خوشنویس و کلکسیونر قزوینی)
«ساقی به نور باده برافروز جام ما / مطرب! بگو که کار جهان شد به کام ما» (حافظ)
دو عکس زیر مربوط به این بزم میباشد:
از چپ:
من ، مرتضی بصیریان
و تار ۳۰۰ هزارتومانیاش (ساختهٔ علییاری) که همان شب خریده بود
عکاس: خواهرزادهام جواد مرادی
از چپ:
جواد مرادی (خواهرزادهام)، حسن عابد (استاد زبان انگلیسی)
من، مرتضی بصیریان (استاد زبان انگلیسی و نوازندهٔ تار)
آواز من در مایهی سهگاه
در ۱۷ مرداد ۸۶
در منزل احمدی در جلسهی دوستداران حافظ
من بر روی غزل حافظ:
«ستارهی بدرخشید و ماه مجلس شد»
به مناسبت ایام بعثت پیامبر اکرم(ص)
در حضور استاد اسلامی، حسن اعرابی، خاکی، پویا، مهدی فراهانی، تقوی و پسرش، بشری،...
آواز من در مایهی شوردشتی
با تار امیر قرهبیگلو
بر روی غزل حافظ:
«خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود / به هر درش که بخوانند بیخبر نرود»
۲۵ مرداد ۸۶ / پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی سهگاه و چهارگاه
در ۲۹ مرداد ۸۶
در جوار دوست نکورویم محمد رستمی
در پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی نوا
با تار مهدی علیبیگی
بر روی اشعار «هادی رنجی» و سعدی
۲۹ مرداد ۸۶
در مغازهی سازفروشی علیبیگی
در پاساژ مروارید قم
آواز من در مایهی سهگاه
در ۳۱ شهریور ۸۶
در منزل محسنی
با نی حسن نیکروش
بر روی غزل سعدی:
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت / متوجه است با ما سخنان بیحسیبت
در جلسهی دوستداران حافظ از جمله:
در حضور استاد اسلامی، حسینپور، پویا، تقوی و پسرش حامد
(بعد از اجرای من امیر احمدی در همان گام، آواز را ادامه داد که در فایل موجود است)
آواز من در مایهی ماهور
در جمعه ۲ شهریور ۸۶
در انجمن موسیقی قم واقع در خیابان دورشهر
با سهتار علی نوروزیان
بر روز غزل سعدی:
«ناچار هر که صاحب روی نکو بود / هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود»
در حضور:
حسین نوروزیان، امیر احمدی، امیر حاجابراهیمی، ابوالفضل مثقالی
آواز من در مایهی چهارگاه
در شنبه ۳ شهریور ۸۶
با تار مهدی علی.بیگی
در مغازه.ی او در پاساژ مروارید قم
بر روی غزل حافظ:
«خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود / گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود»
دوخوانی من و آقای واعظی
از بستگان نزدیک مرحوم موءذنزادهی اردبیلی
moazzenzadeh ardabili
در پارکینگ منزلمان در قم
۱۱ شهریور ۸۶
دو آواز از من همراه با ساز حمید جواهریان
در منزل ایشان در قم، روبروی حرم مطهر حضرت معصومه(س)
در ۱۲ شهریور ۸۶ :
۱. در مایهی بیات اصفهان
همراه با تنبور حمید جواهریان
بر روی غزلیاتی از سعدی و حافظ
۲. در مایهی شور
توام با مایههایی از دشتی و ابوعطا
همراه با تار حمید جواهریان
بر روی اشعاری از خواجوی کرمانی و حافظ
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
------------------------------------------------------------
آواز من در مایهی بیات ترک
با نی حسن نیکروش / در ۱۴ شهریور ۸۶
در منزل آقای تقوی و در جلسهی دوستداران حافظ
بر روی غزل حافظ:
«با دلارامی مرا خاطر خوش است / کز دلم یکباره برد آرام را»
دکلمهی قبل از آواز: حسن اعرابی
بعد از آواز من آقای صادقیان از خوانندگان قدیمی قم که در سبک ایرج میخواند،
آواز مرا در همان گام و با نی نیکروش ادامه داد:
آواز من در مایهی ابوعطا، شور، دشتی
در
استودیوی رادیو بجنورد
(مرکز استان خراسان شمالی)
در ۲۰ شهریور ۸۶
ضبط برای پخش در ایام ماه مبارک رمضان
آواز من در مایهی نوا
با سهتار ابوالفضل مثقالی
در پارکینگ منزلمان
در جمعه ۲۳ شهریور ۸۶
بر روی غزل «هادی رنجی»
«ای ذکر جانفروز تو مفتاح بابها / وی یاد دلفروز تو زیب کتابها»
و «سعدی شیرازی»
تصویر زیر مربوط به همین بزم میباشد:
آواز من در مایهی شور
با تار مهدی علیبیگی و ضرب سید علی چاووشی
در مغازهی علیبیگی در پاساژ مروارید قم
۲۵ شهریور ۸۶ مطابق با ۴ رمضان
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
عکاس: ابوالفضل خزاعی
آواز من در مایهی شور و برخی متعلقات آن
بر روز غزل حافظ:
«بیا که قصر امل سخت سستبنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است»
با سهتار ابوالفضل مثقالی
و در منزل ایشان در بلوار شاهسیدعلی قم
نیمهشب ۲۶ شهریور ۸۶ مطابق با ۵ رمضان ۱۴۲۸
آواز بیاتترک من
با ارگ عباس شیرزاد
در ۲۷ شهریور ۸۶ مطابق با ۶ رمضان
در منزل شیرزاد در بلوار شاهسیدعلی قم
بر روی غزل حافظ:
«ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چون است»
تصنیف: کردی، نکردی (عارف قزوینی)
عکس زیر مربوط به همین بزم دونفره میباشد:
آواز ماهور من و سیّد محمدعلی اسحاقی
در ۳۱ شهریور ۸۶ مطابق ۱۰ رمضان ۱۴۲۸
در منزل امیر گرامی بعد از افطار در جمع دوستان و اساتید:
استاد فرامرز نجفی تهرانی (استاد معروف ضرب زورخانه) + استاد شریف صادفی (شاعر قمی) + آقای غضنفری (فرزند آیةالله غضنفری) + دکتر رضوانی + حسین و امیر فردی (نوازندهی ضرب زورخانه) و ...
تصنیف مرغ سحر:
ضرب اسحاقی + صدای حقیر و اسحاقی
عکسهای زیر هم مربوط به همین بزم است:
مرکّبخوانی من
(نوا، بیات اصفهان، شور)
در ۱۳ مهر ۸۶ مطابق با شب ۲۳ رمضان ۱۴۲۸
با نی: حسن نیکروش
در روستای وشنوه از توابع استان قم
در باغ محمدرضا خاکی در جمع دوستان:
تقوی، بشری، پویا
در همان شب دو آواز ماهور هم با نی حسن نیکروش خواندم:
ماهور اول > اینجا ماهور دوم > اینجا
مرکّبخوانی من
در مایهی ابوعطا و اصفهان و دشتی
در ۱۶ مهر ۸۶
با سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب حسین نوروزیان
در پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا >>> اینجا
آواز ابوعطای من
در ۱۸ مهر ۸۶
در بزم خانگی در منزل دکتر رضوانی
با نی: رضا رامش و دف: داریوش چهاردولی
>>> اینجا
عکسهای مربوط:
آواز ماهور من
در نیمهشب ۱۸ مهر ۸۶
در پارکینگ منزلمان در قم
با سهتار: عباس قلمداران
>>> اینجا
ادیت دیگری از همین اجرا {تاریخ ادیت: ۲۰/۱/۸۸} >>> اینجا
عکس مربوط به این بزم:
مرکّبخوانی من
در ۱۲ مقام و دستگاه موسیقی
اصیل ایرانی در یک مجلس
به همراه:
سهتار ابوالفضل مثقالی و سهتار امیر قرهبیگلو
۲۷ مهر ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
مدت اجرا: ۹۰ دقیقه که در ۳ قسمت تقدیم میشود:
قسمت اوّل / قسمت دوم / قسمت سوم
عکس زیر مربوط به همین بزم میباشد:
آواز من در مایهی چهارگاه
به همراه:
تار عباس قلمداران
abbas qalamdaran ghalamdaran
بر روی غزل ادیبالسّلطنهی سمیعی
۲ آبان ۱۳۸۶
منزل تقوی / قم
عکس زیر مربوط به همین بزم شبانه میباشد:
مرکّبخوانی من
در مایهی شور، دشتی، ابوعطا و بیاتترک
به همراه:
نی امیر حاجابراهیمی و سهتار امیر قرهبیگلو
۷ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا >>> اینجا
دکلمه، آواز و تصنیف بداهه
در مایه شور دشتی بیاتترک
رضا شیخمحمدی و سهتار امیر قرهبیگلو
۱۱ آبان ۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
مرکبخوانی من
در مایهی شور و چهارگاه
به همراه:
سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب امیر فردی
۱۲ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
اجرا >>> اینجا
صحبتهای بعد از اجرا و پشت صحنه >>> اینجا
دکلمه و آواز من در مایهی اصفهان
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب رضا احسانپور
۱۳ آبان ۱۳۸۶
منزل دکتر رضوانی در قم
در حضور استاد فرامرز نجفی تهرانی (استاد ضرب زورخانه) و دوستان:
امیر گرامی، حسین و امیر فردی، منصور زندیفر
آواز و تصنیف من در مایهی افشاری
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۱۴ آبان ۱۳۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
آواز من در مایهی همایون
به همراه: تار امیر قرهبیگلو
نیمهشب ۱۴ آبان ۸۶
پارکینگ منزلمان در قم
در جمع دوستان:
علی ملکیان (از معلمین قم و شاگرد خوشنویسی ابوالفضل احمدی مدرس انجمن خوشنویسان قم و همکار حقیر)، بشیری، محسن نادری
آواز من در مایهی بیاتترک
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۱۵ آبان ۸۶
دکلمهی ابتدا: حسن اعرابی
شعر دکلمه: زندهیاد قیصر امینپور
شعر آواز: حافظ
تصنیف انتها: ملودی از عارف قزوینی (کردی نکردی) / شعر رضا شیخمحمدی
آواز من در مایهی سهگاه
به همراه: نی حسن نیکروش
۳۰ آبان ۸۶
بر روی شعر حافظ:
«ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم»
در منزل آقای بشری و در جلسهی دوهفتگی دوستداران حافظ
در حضور:
حسن اعرابی، امیر احمدی، صادقیان، محسنی و ...
آواز من در مایهی ماهور
من و انکار شراب این چه حکایت باشد؟
۱۴ آذر ۸۴
در منزل استاد آوازم حاج داود چاووشی در حضور آقایان:
امیر تفتی، حمید سعادتخواه، داود چاووشی و موحّد حسینی
(تفاءّل شعر و انتخاب دستگاه توسّط آقای موحّد)
آواز من در مایهی بیاتاصفهان و سهگاه
به همراه: تار امیر قرهبیگلو
۱۷ آذر ۸۶
بر روی غزلیاتی از حافظ و سعدی
آواز من در مایهی شور
به همراه: سهتار ابوالفضل مثقالی
۲۶ آذر ۸۶
بر روی غزلیاتی از حافظ
آواز بیاتاصفهان من
با تار امیر قرهبیگلو و ضرب رضا احسانپور
در قم، منزل حجةالاسلام سید جعفر غضنفری
فرزند آیةالله غضنفری
در ساعت ۲ بعد از نیمهشب
۶ دی ۸۶
در جمع دوستان:
امیر گرامی، حیدریان (برادر شهید جعفر حیدریان) و همسرش، جواد غضنفری و همسرش، برادر جواد غضنفری، صادق باقری
غزل آواز:
مولوی (روزها فکر من این است و همه شب سخنم)
غزل نصنیف:
حافظ (روی بنما و وجود خودم از یاد ببر)
861006_mn+qarabeig... |
دکلمه، آواز و تصنیفخوانی رضا شیخ محمدی
در مایهی شوردشتیابوعطا
همراه با نی امیر حاجابراهیمی و تار ابوالفضل مثقالی و ضرب رضا احسانپور
بر روی غزل حافظ:
«دست از طلب ندارم تا کام من برآید»
تصنیف: فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان (حافظ)
در نیمهشب ۱۰ دی ۸۶
در منزل امیر گرامی در قم، خیابان باجک
در حضور دوستان:
امیر زینلی(خواننده موسیقی سنتی قم و شاگرد حمیدرضا نوربخش)،
محسن فهیمی (ویولونیست)، محمود لبّافان
(علاقمند به موسیقی و دستاندرکار فرش ابریشم)
امیر گرامی و شوهرخواهرش طباطبایی و فرزندان ایشان،
سیّد جعفر غضنفری و پدر بزرگوارشان آیةالله خوانساری
![]() |
861010_r-sheikh-m+... |
Ho |
مشق آواز رضا شیخ محمدی در شور و متعلقات آن
با سهتار امیر قرهبیگلو
۱۴ دی ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ در قم
تصنیف:
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسرویگزیدن
تصنیف:
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم!
چشم بد از روی تو دور ای صنم!
861014_r-sheikh-m+... |
دکلمه، آواز و تصنیف در مایهی بیاتاصفهان
مشق رضا شیخمحمدی
در نیمهی دی ۱۳۸۶
در پارکینگ منزل شیخ در قم
سهتار اول: ابوالفضل مثقالی / سهتار دوم: امیر قرهبیگلو
نی: مهدی افشاریمهر / ضرب: امیر نوری
با حضور دوستان: ملکیان و شکر shokr
بر روی اشعاری از سعدی شیرازی:
۱. «تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم / با وجودش ز من آواز نیاید که منم»
۲. «جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم / صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم»
۳. «ای رخ چون آینه افروخته / الحذر از آه من سوخته»
دکلمهی ابتدا از بهارستان جامی
861015_r-sheikh-m+... |
آواز ماهور رضا شیخ محمدی
بدون ساز
بر روی غزل حافظ :
« دردم از یار است و درمان نیز هم / دل فدای او شد و جان نیز هم »
۳۰ دی ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ
دکلمه:
غلامعلی اوتـادی / ۱۷ساله
دانشآموز سال سوم دبیرستان (رشتهی ادبیّات)
رئیس شورای مرکزی انجمنهای اسلامی دانشآموزان قم در دو دورهی پیاپی
عضو نمونهی انجمن و جوان نمونهی کشور
GetBC(93); یک نظر
آواز ماهور رضا شیخ محمدی
بدون ساز
بر روی غزل سعدی:
« خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند / به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند»
۲۱ بهمن ۸۶ / پارکینگ منزل شیخ
دکلمه:
محمّد یحیایی
آرشیو آوازخوانیهای من
صفحهی دوم
مشق آواز رضا شیخمحمّدی |
دوست علاقمند به موسیقیام: «حسین فردی» که دستی هم در ساخت و ساز ساختمان دارد
و به سفرهای ماءموریّتی به کیش و بم میرود،
در اوایل ماه جاری (خرداد ۸۷) از کیش به من زنگ زد
و همانجا درجا از من خواست که پشت تلفن برایش آوازی در دستگاه چهارگاه بخوانم.
در پارکینگ سقفبلند منزلمان در قم که دفتر کارش کردهام، نشسته بودم،
از کوچه رهگذران میگذشتند و گاه ماشین و موتوری عبور میکرد.
قبول دعوت کردم و آوازی که در آن از گوشههای مختلف دستگاه چهارگاه نظیر:
رجز و هدی، پهلوی استفاده شده، خواندم
و به عادت همیشه قبل از شروع خواندن، دستگاه ضبط صدا را روشن کردم.
حاصل کار را شما هم بشنوید. امیدوارم که لذّت ببرید:
>>> اینجا
مشق آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی سهگاه
به همراه سهتار ابوالفضل مثقالی
بر روی غزلیّات حافظ
۷ مرداد ۸۷
پارکینگ منزل شیخ در قم
>>> اینجا
آواز بیاتترک رضا شیخ محمدی
با سهتار ابوالفضل مثقالی و ضرب سیّد پیمان حسینی
بر روی غزل سعدی:
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
و غزل حافظ:
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
۱۸ شهریور ۸۷ / قم، پارکینگ منزل شیخ
در حضور ابوالفضل خزاعی
آوازخوانی و تصنیفخوانی من در مایهی ماهور
بر روی دو غزل از حافظ شیرازی
اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول / رسد به دوست وصلت نوای من به اصول
و:
در خرابات مغان نور خدا میبینم
وین عجیب بین که چه نوری ز کجا میگیرم
در نزد سید یوسف غیاثی ۱۸ ساله بچّهی کرمان
و بدون ساز
>>> اینجا را کلیک کنید
آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی نوا
به همراه سهتار ابوالفضل مثقالی
بر روی غزلیّات حافظ
۲۹ شهریور ۸۷
شب ۱۹ رمضان ۱۴۲۹
منزل دکتر رضوانی در قم / خیابان باجک
>>> اینجا
+ نوشته شده در دوشنبه هشتم مهر 1387ساعت 22:4 توسط 09127499479 |
یک اظهار نظر
آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی سهگاه و شور
به همراه نی جوانمرد (شاگرد استاد حسن ناهید)
و ضرب احسانپور
بر روی غزلیّات حافظ
۸ مهر ۸۷
منزل آقای گرامی در قم / خیابان باجک
>>> اینجا
آوازخوانی و تصنیفخوانی بداههی رضا شیخمحمّدی
در مایهی همایون
به همراه نی حسن نیکروش
بر روی غزلیّات حافظ
اول آبان ۸۷
در تالار غدیر ادارهی ارشاد اسلامی قم
در نخستین جلسهی انجمن غزل قم
در حضور همسرم زینب میرکمالی و دخترهایم: متینه و مینو
و نیز: جناب کاظم واعظی (خواهر زادهی موءذنزادهی اردبیلی)، امیر احمدی خواننده، بشری، محسنی، داود مظفری شاگرد نوربخش، ...
>>> اینجا
http://magbook.persiangig.com/seda/851106_avaaz%20man_4gah_nazd%20mohammad%20rostami.mp3
در حضور دوست عزیز بیستسالهام: محمد رستمی
غزل: سعدی
یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم
گرم چو عود بر آتش نهند، غم نخورم
مکان: پارکینگ منزلمان در قم
مایۀ افشاری، ۸-۱۰-۸۵
نی: امیر حاجابراهیمی / سهتار: امیر قرهبیگلو
شعر آواز:
«اگر چه مایۀ صدگونه درد و سوز تویی - بیا بیا! که بهین یار من هنوز تویی
کسی که با همه سنگیندلی و بدعهدی - رهاندم از ستم خصم کینهتوز تویی
اگر چه سوخت مرا آشیان، کسی که به لطف - برون کشیدم از این برق خانهسوز تویی
سیاه شد شبم ای ماهروی، مهر از من - مکن دریغ، که آن صبح دلفروز تویی
بساط تیرگی از این محیط بندد رخت - که روشنایی دلهای جانفروز تویی»
جواهری وجدی شاعر قمی مقیم خارج از کشور
شعر تصنیف:
«چش من مونده به در هر شب که برگردی / بیخبر چه رسمشه راهی سفر گردی؟
هستی تو لیلای (فرهاد) من نگا به مجنون کن / کلبۀ تاریکمو مث گلستون کن
دست من به دامنت! عشق من! بیا پیشم بمون / نغمۀ عاشقی رو نیمهشب برایم تو بخون
من پریشون توام، بیش از این پریشونم نکن! / من دوست دارم بیا سایتو ز رویم کم نکن!»
اجرا در گوشۀ عراق. ملودی: ساختۀ ؟؟. شعر: رضا شیخمحمدی
لینک دریافت ویرایش اول:
http://magbook.persiangig.com/seda/851008_mn+hajbrahimi+qrbglu.mp3
لینک دریافت ویرایش نهایی: اینجا اجرا نمیشود 98/10
نسخۀ اصلی فایل صوتی در آر53. هم با واکمن هم دوربین مینی.دی.وی صوتش ضبط شده. صوت مینی.دی.وی استریوست. ولی نسخۀ بالا که آپ شد مونو است. ظاهرا نسخۀ واکمن است که در 98/10 شنیدم و بسیار پسندیدم. هر دو نسخه با ادیوس میکس و آپ شود. 98/10
آواز حقیر در مایهی «بیات اصفهان»در نیمهشب ۴ دی ۸۵ در پارکینگ منزلمان در قم با تار دوست نوازندهام «امیر قرهبیگلو» بر روی غزلی از سعدی:
«روزگاریست که سودازدهی روی توام - خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام»
تصنیف انتها بر روی ملودی ساختهی ؟؟ بر اساس گوشهی عراق / شعر: رضا شیخمحمدی
در این اجرا گوشههای مختلف مایهی اصفهان نظیر: درآمد، بیات راجعه، حصار، عشاق، عراق را اجرا کردهام. >>> اینجا را کلیک کنید!
۲. مایهی ابوعطا
اشعار: علی صدارت (نسیم) ، ابوالقاسم حالت، حافظ
تصنیف: بازخوانی تصنیف قدیمی با صدای دلکش
>>> برای شنیدن یا دریافت فایل اینجا را کلیک کنید!
قرآنخوانی حقیر در انجمن خوشنویسان قم
حدودآ ۴ بعد از ظهر
۸۵/۹/۳ در ابتدای جلسهی انتخاب اعضای هشتگانهی شورا و بازرس.
در حضور آقایان و اساتید:
آهنگران، عبدالرضایی، صابونچی (از انجمن خوشنویسان مرکز)، علی بخشی، محمدتقی اسدی، میثم سلطانی، خزاعی، محمد عابد، صادقیمنش، نظری، حسین میرزایی، علی رضائیان، احمد نوروزی، حسن اعرابی، شریفی، محمدحسین رازقی، حکیمه پوریزدانپرست، خانم انسیه ادیب، خانم وزیری، خانم آهنی، خانم رشیدالاسلامی، خانم پاکنژاد، خانم سعیدی، حسین نادری، هاشمی (واحد خدمات)، کاظمی و ....
>>> برای دریافت فایل، اینجا را کلیک کنید!
آواز سهگاه من بر روی غزلی از حافظ در جلسهٔ دوستداران حافظ، ۲۴ آبان ۸۵، منزل آقای بشری در قم، نی: مهدی افشاریمهر
برخی از حضار: دکتر اسلامی، استاد حسن آهنگران، تقوی، امیر احمدی (خواننده)، صادقیان (خواننده) حسن نیکروش (نوازندهی نی) و جمعی از اهالی فرهنگ. مجری: حسینپور که بعد از اجرای من به گوشهی مخالف سهگاه اشاره کرد. بعد از اجرایم فردی به نام آقایی یکی از سرودههایش را قرائت کرد که در انتهای فایل صوتی آمده است. >>> اینجا
===========
آواز همایون حقیر بر روی غزلی از حافظ، ۲۹ آبان ۸۵، منزل آقای لطیف در قم، تار: حمید جواهریان، در حضور اساتید و آقایان: حسن آهنگران، حسین نوروزیان، امیر زینلی، محمود شریف، احمد کاشانیمقدم، داوود خواجوی، صاحب طهماسبی، آقایی، مقدم (خوشنویس) ، علمی، شیخی، تولیتی و ... >>> اینجا
جمعهٔ گذشته تجربهٔ ديگرى در كار آوازخوانى حقير در انجمن موسيقى قم كه در شمار انجمنهاى وابسته به ارشاد است، رخ داد. ابوعطايى خواندم با سهتار دوست خوبم: حسين وحيد و ضرب دوست ديگر: رامين عليپور بر روى اشعارى از «على صدارت» (نسيم) و ابوالقاسم حالت و حافظ. تصنيف نهايى: «آتش دل»، شعر: سالك و آهنگ: برازنده... انجمن موسيقى قم موقعيّتى بس مغتنم براى ذوقآزمايى در زمينهٔ آوازخوانى و سازنوازى است. ضبط اين تجربيّات و قراردادنشان در وب براى من يك جور تخليهٔ احساس است و نيز اعلام آخرين وضعيّت براى آنهايى كه ردياب كار و كردار حقيرند... وگرنه اين اجراها نه كه بىاشكال نيست؛ كماشكال هم نيست كه بتوان بدانها دل خوش كرد يا باهشان پُز داد... البتّه قضاوت در مورد آواز این اجرا بر من رواست و در خصوص ارزش هنر دوستانِ نوازندهام جسارت روا نمىدارم... ضمن اینکه دوستان متعددی بعد از اجرا، حقیر را مورد تشویق قرار دادند و کار را مثبت و دلنشین ارزیابی کردند... دوستانی که در این بزم حضور داشتند:
استاد حسن آهنگران، استاد حسین نوروزیان، محمود لبّافان، رضا مهاجر، امیر احمدی، محمد یوسفی، مرتضی قهرمانی، حسن نیکروش، مهدی افشاریمهر، بشری، تقوی و... >>> دریافت فایل اجرا
منزل محمّد قاضی (معلّم آموزش و پرورش قم، خوشنویس، خواننده، مجری و پژوهشگر) در حضور جمعی از اهالی موسیقی شهر: حسین نوروزیان و امیر زینلی و مقدّم و... ، روز عید سعید فطر، ۲ آبان ۸۵، تار: حمید جواهریان، ضرب: عبّاس پیلهکار، مایهٔ ماهور، شعر حافظ: «به غیر از آنکه بشد دین و دانش از دستم» و «غلام نرگس آن نازنینم» >>> پرشینگیگ و پیکوفایل
آمپلیتودکردن فایل+آپ در پیکوفایل+ارائهٔ لینک جدید: ۰۳۱۲
منزل شیخ غلامعلی زند قزوینی در جمع دوستان، شب عید سعید فطر، ۱ آبان ۸۵، بهعمد از قبل آیاتی را انتخاب کردم که در آن از مادّهٔ «فطر» و «انفطار» استفاده شده باشد: «فِطرةَاللّهِ الّتی فَطَرَ النّاسَ علیها» و «اذا السّماءُ انْفَطَرَتْ» >>> اینجا
آوازم در همان شب در مایهٔ اصفهان روی شعر: عید است و موسم گل و یاران در انتظار. لینکش اینجا قرار گیرد۰۳۱۲
قرآنخوانی و آوازخوانی حقیر
در منزل شیخ غلامعلی زند قزوینی در حضور دوستان
در این محفل دوستانه که در ۶ مهر ۸۵
و مطابق با رمضانالمبارک ۱۴۲۷ قمری برگزار شد،
سید محسن حسینی دامادمان هم حضور داشت.
===============
آواز حقیر در مایهی افشاری
در ماشین نیسان پاترول
و در مسیر حرکت به سمت امامزادهی «خورآباد» در نزدیک جمکران قم
بعد از افطار به همراه دوستانم:
علی زند، جواد مرادی، سید کاظم حسینی، آقای فرجی راننده
۷/مهر/۸۵
ویرایش اول >>> اینجا
ویرایش دوم >>> اینجا و t.me/rSheikh/1698
۸۵/۳/۱۸ ديدارم با ابوالفضل ارجمندی ۷۶ ساله در مغازۀ ساعتسازىاش در سهراه موزۀ قم (كه مىگفت: حدود ۵۰ سال است اين مغازه را دارم و الان صدى نودِ مراجعهكنندگان قديم را ندارم و تنها شيشۀ ساعت و باطرى عوض مىكنم!)
روى صندلى قديمى مغازهاش نشستم كنار راديوى ترانزيستورى لكنتىاش كه براى اينكه روشن بماند، مىبايست دستش را مدام روى قسمتى از آن بگذارد و نگه دارد. از قاسم جبلّى تعريف كرد که اين بيت را با آواز خوانده بود:
... لب بر لبت گذارد و قالب تهى كند. مصراع اولش يادم نماند. مضمونِ شعر اين بود كه رشك مىبرم به حال جام كه لبش را بر لب تو مىگذارد و قالب تهى مىكند. (از شراب خالی میشود!)
ارجمندی از روحانگيز خيلى تعريف كرد و گفت:
وقتى آوازهايش را در راديو مىشنيدم، از خود بيخود مىشدم و ديگر خبر از دور و برم نداشتم. ارجمندى از ته دل از انسانيّت و خُلق حسَن روحانگيز تمجيد كرد و گفت:
«او كسى بود كه با وجود مشكلات شخصى در زندگى، اگر كودك بىسرپرستى را مىديد، تحت حمایتش مىگرفت و تمام مخارج او را تا سالها مىپرداخت.» گفت:
«يك بار خبر دادند كه اگر مىخواهى روحانگيز را ببينى بيا تهران كافهى جمشيد در لالهزار. اين خانم آنجا آواز مىخواند و لبى تر مىكند و پاتوق كسانى است كه شيفتۀ آواز او هستند. من هم رفتم و ديدمش.»
از حسين سعادتمند قمى گفت و اينگونه توصيفش كرد كه ذاتاً خواننده و صدايش گلولهوار بود و از ته دل برمىخاست و تصنّعى و كلاسْآموخته نبود؛ در حالى كه كسى مثل بنان (با توصيفى كه ارجمندى در جاى ديگر از صحبتش كرد) از روى عقل و دانش مىخواند و نه عشق. گفت:
خيلى دوست داشتم سعادتمند را ببينم. يك روز كه در مغازه با يكى از دوستان شكارچىام نشسته بودم، ناگهان دوستم به مردى كه از خيابان مىگذشت، اشاره كرد و گفت:
«ايناها! اينم سعادتمند!» فىالفور گفتم:
«پس دعوتش كن اينجا!»
به اين ترتيب پاى او به اين مغازه باز شد. او يك صفحۀ سهگاه داشت كه من ده سال كار كرده بودم تا بتوانم گوشۀ مخالفش را اجرا كنم. آن دوست ما به سعادتمند گفت كه ارجمندى از مريدان آواز شماست. سعادتمند گفت:
«چيزى بخوان!» من همان صفحۀ سهگاه او را اجرا كردم و خيلى پسنديد. اشتباه بزرگى كه كردم اين بود كه نبردمش عكّاسى بغل مغازه تا يك عكس تكى يادگارى از او بيندازم! سعادتمند باز هم نزد من مىآمد براى سوراخكردن حُقّۀ ترياكش! من سوزن گرامافونی داشتم كه جنس محكمى داشت. وقتى آن را روى حُقّه مىگذاشتى و يك ضربه مىزدى، سوراخِ مورد نياز در حُقّه ايجاد مىشد.
يك بار دوستان اطّلاع دادند كه علىاكبرخان شهنازى در قم در منزل آقاى بيگدلى است. به آنجا رفتم. من مكثى كردم تا تصميم بگيرم كه چه چيزى بخوانم. شهنازى گفت:
«هر چيزى بخوانى، با شما همراهى مىكنم.» من دشتى خواندم؛ نه اين دشتى كه امروز مىخوانندها. یک دشتى واقعی!» گفت:
آن وقتها شهر خلوت و هوا صاف بود. غذاها و ميوهها هم خوانندهپرور بود. موزهايى بود كه يكى از آنها را كه مىخوردم، تا چند ساعت احساس گرسنگى نمىكردم. خربرههايى بود مال «ايوانكى» كه حجمش كم بود؛ ولى وزن سنگينى داشت. چاقو که بهش مىزدى، انگار منفجر مىشد و دهن باز مىكرد. وقتى مىخوردى، انگار خوردهنبات مىخورى از فرط شيرينى! آوازخوانها در بستر اين فضاى مساعد تربيت مىشدند. من مغازۀ ساعتسازى را كه مىبستم، مىرفتم قبرستان نو و در تاريكى شروع به خواندن مىكردم. روبروى مدرسۀ حجّتيّه طلبهها درِ حجرهها را باز مىكردند و با آنكه مرا نمىديدند، به صدايم گوش مىدادند؛ انگار حرف دل آنها را مىزدم. هر ۵ دقيقه يك بار ماشينى رد مىشد و نورش مرا روشن مىكرد. يك بار اين شعر قمام را خواندم كه:
...باده هست و جام نيست (باز هم مصراع اولش را يادم نيست که ارجمندی چی خواند؟)
چند وقت بعد كسى به مغازه آمد و صحبت شعر شد و گفت:
«شعرى را در جايى شنيدهام كه مىخواهم بدانم از كيست و بقيّهاش چيست؟» گفتم:
«بگو شايد بدانم.» چند كلمه از ابتداى بيت آخر شعر قمام را خواند (باده هست و جام نيست) من سريع بقيّهاش را خواندم و معلوم شد صداى مرا در همان شبها شنيده بود با آنكه مسافت طولانى از من دور بود. يك بار هم كسى كه منزلش در سمت تكيۀ آسيدحسن بود مىگفت:
«شبها صدايت را مىشنويم.» وقتى من سر و دهانم را به آن سمت از قم مىگرداندم، صدايم به آنجا مىرسيد و فرود مىآمد!
ارجمندى از تار امير حشمتى تعريف كرد و تعبير كرد به نالنده! گفت: انگار زار مىزند و مثل آنها نيست كه فقط دِلىدِلى كنند. از صداى گلپا هم با مشابه اين اوصاف ياد كرد.
پرسيدم كه در جايى خوانده بودم كه شما در درس اخلاق امام شركت مىكرديد. نفى كرد و با آنكه در مغازهاش پوستر امام خمينى بر ديوار بود، هر بار كه اسم ايشان را مىآوردم، مسير بحث را به سمت شيخ جعفر مجتهدى مىكشاند.
یکجا گفت: دكتر مَظاهر مُصفّا بزرگشدۀ قم بود و زمانى هم رياست فرهنگ؟؟ اين شهر را به عهده داشت. خيلى دلم مىخواست ببينمش. يك بار از جلوى مغازهام رد مىشد. پشت ويترين توجّهش به برخى ساعتهاى من جلب شد و آمد داخل. فرصت را مغتنم شمردم كه با او رفيق شوم. آمد روى صندلى نشست و صحبت آواز شد. گفتم:
«من هم مىخوانم.» گفت:
«بخوان!» ابوعطايى خواندم روى اين غزل از حافظ:
«شنيدهام سخنى خوش كه پير كنعان گفت / فراق يار نه آن مىكند كه بتوان گفت»
(اين را كه ارجمندى گفت: فهميدم كه قبل از من - نگارنده - هم كسى بوده كه روى اين غزل حافظ ابوعطا بخواند.)
وقتى خواندم دكتر مُصفّا روى صندلى چرخيد و ميخكوب من شد. به او گفتم:
«خيلى دلم مىخواهد پايم به انجمن شعر شما باز شود و بتوانم استفاده كنم.» مرا دعوت كرد به منزلش در تهران. رفتم. منزلى بود شبيه قصر شاهزادهها و چراغهاى قشنگ داشت و درختهاى جالب و درِ ورودی اشرافى بزرگ. صندلى گذاشته و افراد نشسته بودند. چند نفر سخنرانى كردند. بعد دكتر مَظاهر اعلام كرد كه آقاى ارجمندى كه همشهرى ماست، آواز مىخواند و از من دعوت کرد برای خواندن. شروع كردم به خواندن و چنان تأثيرى گذاشتم كه همه ابراز احساسات عجيبى كردند؛ آنقدر از ته دل كه انگار قبل از آن آواز نشنيدهاند!
البتّه اينها را خدا شاهد است براى اين نمىگويم كه بيشتر از آنچه بودم نزد شما تأثير بگذارم. من فقط واقعيّت را مىگويم.
ارجمندى خودش را با قرائت بيتى که یادم نماند، به گنجشكى در قياس با عقاب پرندۀ خُرد و حقيرى تشبيه كرد كه در عين حال ناچار است پر بزند. گفت:
«بعد از اتمام آوازم در محفل مصفّا در تهران، مثل پروانه دور من مىگشتند. در خيابانهاى تهران آن موقع كه خلوت و فضا آزاد بود، راه افتاديم و از من خواستند كه بخوانم.
بعد از صحبتهای ارجمندی، من (نگارنده) ابراز كردم كه من هم در خواندن دستی دارم و يك بار جداگانه بايد نزد شما بيايم براى خواندن. گفت:
«همين الان بخوان!» گفتم:
«بگذاريد بعد! چون ما باز هم باید خدمت شما برسیم.» گفت:
«نه همین الان! چون شما مىرويد تمرين مىكنيد. الان كه يكهو مىخواهم امتحانتان كنم، بايد بتوانيد بخوانيد.» روى صندلى برای خواندن جابجا شدم و گفتم:
همين شعری را كه گفتيد مىخوانم. فكر مىكردم فقط من روى آن نغمات ابوعطا گذاشتهام.
در حضور او ابوعطا را روى بيت «شنيدهام سخنى خوش» بدون تحریر درآمد کردم. گفت: عين آقاى شجريان شروع کردید! نگذاشت ادامه دهم و گفت:
«درآمد را بخوان!» خواندم. بعد از خواندن يك بيت ديگر، باز پرید در آوازم و نگذاشته ادامه دهم و گفت:
«بيت بعد را تنها دكلمه كن. من آنچه را كه بايد بگيرم، گرفتم.» دكلمه كردم:
«حديث هول قيامت كه گفت واعظ شهر/ كنايتى است كه از روزگار هجران گفت»
دوباره خودش با احساسات دكلمه كرد و منظورش این بود که اینگونه باید دکلمه کنی. بعد گفت: با تكرار كلمات كه انجام داديد (مثلاً شنيدهام را دوبار گفتم و فراق يار را سه بار) موافق نيستم. چون بايد جورى آواز بخوانى كه اگر كسى بخواهد شعر را بنويسد، بتواند.
قبل از خداحافظى از آقاى ارجمندى دفترش را باز كرد كه نام مرا به عنوان کسی که با او دیدار داشته ام، بنويسد. ديدم دفتر خوبى دارد و خلاصۀ كوتاهى از مسائلى را كه بر سرش رفته در آن نوشته است. از جمله نوشته بود كه در سال ۸۱ در منزل حبيباللّهى بوديم با شركت سعيدى خوانندۀ اصفهانى و علىبيگى و محسن فرهادى.
چند نکته:
یک. دو سال قبل از این دیدار در نه مهر 83 این آقا در مراسم تجلیل از پیشکسوتان موسیقی قم که جناب عزّتیپرور مجریاش بود، روی سِن رفت، حرف زد، آواز خواند و تشویق شد و من هم صدابرداری کردم: اینجا
دو. این آقا فوت شد و دیگر در میان ما نیست.
اصلاح مشکلات فونت و ویرایش و آپدیت تازه: تیر 99
![]() |