شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

صاحبخانه به بقیّه معرّفی‌ام کرد و گفت: «شیخاصند ایشان. علاقمندشم و درست نمی‌دانم چرا؟» شاهرودی مجاور بیت آقای خمینی در قم خانه و گعده دارد و امشب بهشان ملحق شده‌ام. عامل پیوستگی جمعشان به هم، لوله‌های خرطومی ناقل دود است و من از دایره بیرونم. قبل از شام، تعزیه اجرا شد در حیاط؛ با حضور دو تعزیه‌خوان و یک ترومپت‌زن. افراد، کف حیاط نشستند و دیدم اشکشان دم مَشکشان است. به اتاق که برگشتیم، تحسین بسیار شنیدم که چه اجرای خوبی! عبّاسش عالی و شمرش ماهر. و توفیق برنامه را ربط دادند به عنایت از بالا. واکنشم خاموشی بود. سکوتم آنقدر کش یافت که داماد شاهرودی گفت: «بقیّه ساکت! بگذارید ببینیم ایشان نظرش چیست؟» گفتم: «واللّه من هم دیدم. مایعاتی دیدم از چشم‌ها می‌آمد.» شاهرودی پقّی زد زیر خنده؛ جوری که همه لب از قلیان‌ها گرفتند. گفت: «صراحت‌ این بشر مرا بهش علاقمند کرده. امشب تازه فهمیدم. وگرنه دیدید دود نگرفت. یک ادّعای عجیب هم داشت شیخاص که درِگوشی به من گفت. بلند بگو بشنوند!» گفتم: «اگر هیئتی‌ها جِرواجِرَم نمی‌کنند، این است که: تحسین‌نکردنِ مهارتِ حرمله لعنةالله علیه در تیراندازی، ناعادلانه است.» گفت: می‌ببینید مدل فکرش را؟صاحبخانه به بقیّه معرّفی‌ام کرد و گفت: «شیخاصند ایشان. علاقمندشم و درست نمی‌دانم چرا؟» شاهرودی مجاور بیت آقای خمینی در قم خانه و گعده دارد و امشب بهشان ملحق شده‌ام. عامل پیوستگی جمعشان به هم، لوله‌های خرطومی ناقل دود است و من از دایره بیرونم. قبل از شام، تعزیه اجرا شد در حیاط؛ با حضور دو تعزیه‌خوان و یک ترومپت‌زن. افراد، کف حیاط نشستند و دیدم اشکشان دم مَشکشان است. به اتاق که برگشتیم، تحسین بسیار شنیدم که چه اجرای خوبی! عبّاسش عالی و شمرش ماهر. و توفیق برنامه را ربط دادند به عنایت از بالا. واکنشم خاموشی بود. سکوتم آنقدر کش یافت که داماد شاهرودی گفت: «بقیّه ساکت! بگذارید ببینیم ایشان نظرش چیست؟» گفتم: «واللّه من هم دیدم. مایعاتی دیدم از چشم‌ها می‌آمد.» شاهرودی پقّی زد زیر خنده؛ جوری که همه لب از قلیان‌ها گرفتند. گفت: «صراحت‌ این بشر مرا بهش علاقمند کرده. امشب تازه فهمیدم. وگرنه دیدید دود نگرفت. یک ادّعای عجیب هم داشت شیخاص که درِگوشی به من گفت. بلند بگو بشنوند!» گفتم: «اگر هیئتی‌ها جِرواجِرَم نمی‌کنند، این است که: تحسین‌نکردنِ مهارتِ حرمله لعنةالله علیه در تیراندازی، ناعادلانه است.» گفت: می‌ببینید مدل فکرش را؟صاحبخانه به بقیّه معرّفی‌ام کرد و گفت: «شیخاصند ایشان. علاقمندشم و درست نمی‌دانم چرا؟» شاهرودی مجاور بیت آقای خمینی در قم خانه و گعده دارد و امشب بهشان ملحق شده‌ام. عامل پیوستگی جمعشان به هم، لوله‌های خرطومی ناقل دود است و من از دایره بیرونم. قبل از شام، تعزیه اجرا شد در حیاط؛ با حضور دو تعزیه‌خوان و یک ترومپت‌زن. افراد، کف حیاط نشستند و دیدم اشکشان دم مَشکشان است. به اتاق که برگشتیم، تحسین بسیار شنیدم که چه اجرای خوبی! عبّاسش عالی و شمرش ماهر. و توفیق برنامه را ربط دادند به عنایت از بالا. واکنشم خاموشی بود. سکوتم آنقدر کش یافت که داماد شاهرودی گفت: «بقیّه ساکت! بگذارید ببینیم ایشان نظرش چیست؟» گفتم: «واللّه من هم دیدم. مایعاتی دیدم از چشم‌ها می‌آمد.» شاهرودی پقّی زد زیر خنده؛ جوری که همه لب از قلیان‌ها گرفتند. گفت: «صراحت‌ این بشر مرا بهش علاقمند کرده. امشب تازه فهمیدم. وگرنه دیدید دود نگرفت. یک ادّعای عجیب هم داشت شیخاص که درِگوشی به من گفت. بلند بگو بشنوند!» گفتم: «اگر هیئتی‌ها جِرواجِرَم نمی‌کنند، این است که: تحسین‌نکردنِ مهارتِ حرمله لعنةالله علیه در تیراندازی، ناعادلانه است.» گفت: می‌ببینید مدل فکرش را؟


برچسب‌ها: استاتوس واتساپ, قلیان, امام حسین, قم
 |+| نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۲ساعت 0:0  توسط شیخ 02537832100  | 

در آرشیوم دو فایل از مرحوم سید جواد ذبیحی دارم که ابیاتی از ترجیع‌بند محتشم کاشانی در رثای سیّدالشّهداء(ع) را خوانده؛
یکی به طول ده دقیقه که با این بیت آغاز می‌شود:
چون خون ز حلق تشنۀ او بر زمین رسید - جوش از زمین به ذروۀ عرش برین رسید
و دیگری دوازده دقیقه با مطلع:
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد - شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد
دو و نیم دقیقه از این اجرا را که در آن گوشۀ شکستۀ بیات ترک را خوانده. بشنوید:
از پیکوفایل: اینجا / از ساوندکلود: اینجا
برای دریافت نسخۀ کامل تماس بگیرید:
09127499479 t.me/qom44


برچسب‌ها: ذبیحی, محتشم کاشانی, عاشورا, امام حسین
 |+| نوشته شده در  سه شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 15:38  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا