شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

۱. لم تحرّمُ ما أحلّ الله لک. همانطور که تحلیل حرام‌ها ممنوع است، تحریم حلال‌ها و ضیق‌کردن دایرهٔ حلال‌های الهی هم ممنوع است. ۲. آیا گرانفروشی حرام یا مکروه است؟ یا به بالاترین قیمت اجاره‌دادن منزل که خود من دنبالشم. ۳. آیا پس‌اندازکردن کالا و در انبارخواباندن ماشین تا بشود گرانتر فروخت حکمش چیست؟ آیا از مصادیق گرانفروشی است؟ آیا گرانفروش عنوانی است که شامل مغازه‌داران و فروشندگان کالا یا عرضه‌کنندگان خدمات می‌شود یا حتی شامل آدمی مثل شیخاص که یک بار در عمرش ماشینی به نامش درآمده و می‌خواهد به بالاترین قیمت بفروشد هم شامل می‌شود؟ و آیا «فروش به بالاترین قیمت» گرانفروشی است؟ به مزایده‌گذاشتن یک جنس گاه باعث می‌شود که به ارزشی بالاتر از قیمتش فروخته شود. خریدار هم نه تحت فشار می‌خرد نه اغوا شده. بله اگر منِ فروشنده کسی را فریب دهم، خب داستانش فرق می‌کند. اگر خریدار به من و قیمت‌گذاریم در مغازه اعتماد کند (که اصطلاحاً به اعتمادکننده در این حال مُسترسل گویند) و بعد بفهمد از این اعتماد سوءاستفاده شده و جنس به قیمت بالاتر به او قالب شده، از نظر فیض کاشانی خیار غبن دارد و معامله باطل و حرام است... اما اگر چنین نباشد و من میزنم انبار. بله اگر سال از آن بگذرد و خمسش را ندهم، مشمول تارک خمس هستم. اما آیا نفس انبارکردن حرام است؟ مرزش با تعریف احتکار چیست؟ و آیا با توکّل منافات دارد؟ بعضی‌ها شنیدم میگن ما آنقدر متوکّلیم که پس‌انداز هم نمی‌کنیم. چون اعتماد به خدا داریم. علی(ع): مفروض را به خاطر مضمون ترک نکنیم. جوری رفتار می‌کنید انگار از شما مضمون را خواستند. در حالی که مضمون که رزق شماست که به‌عهدهٔ خداست. بروید دنبال مفروض که انجام واجبات است. ۴. بعد از اینکه در واتساپ در لیست انتشارم در اواخر اردیبهشت ۱۴۰۳ پیام عمومی دادم که: «سلام... نظرتان در بارهٔ خرید این ماشین چیه؟... از سامانهٔ فروش فوق‌العاده خودرو... *کوييک GXR-L رينگ آلومينيومی با ترمز ESC*... اگر اطلاعاتی دارید، بگید... میرزه آدم بخره که بعداً گرونتر بفروشه؟» استاد محمّدصادق احدپور پیام داد: «شیخ عزیز! چی رو از کی میپرسی برادر؟! از من مپرس خونت کجاست؟ مارو چه به این کارا؟! بخریم بفروشیم سود کنیم!!! تو بگو حتی یکبار در عمرم اگر چیزی برای سود فروخته باشم.» این برای من قابل درک نیست. حالا باز حرف دکتر رضا ترنیان که در جواب من نوشت، باز حرفیست... ایشان نوشت: درودها. ۱. اینکه این چه ماشینی است، همین که تولید داخلی است، ترجیح با جان مردم است! ۲. از نظر اقتصادی، اوضاع بازار را نمی‌دانم که چه می‌شود. این را باید از چراغ علاءالدّینِ دولت مردمی پرسید که دیو تورّم را هر بار و هر لحظه دارد از توی چراغ بیرون می‌آورد؛ به‌نفع خودی‌ها و علیه مردم. ۳. جزئی از لشکر تورّم نباشیم! اینکار همسویی با سیستم کثیف اقتصادی است. در این سيستم همواره منتظریم چیزی گران شود تا سود ببریم؛ غافل از اینکه در انتها همه بازنده‌ایم و متضرّر.» انتهای کلام رضا ترنیان... امّا اینکه چیزی را برای سود نفروختم در زندگیم، این از کجا میاد؟ آیا سرمشقش امام صادق(ع) است که خدمتگزارش را توبیخ می‌کند. مگر او که نامش «مُصادف» بود چه کرده بود؟ با دوستان منفعت‌طلبش هم‌قسم شده بود که در معاملاتش سود صددرصد ببرند. یعنی جنس را به دو برابر چیزی که خریده‌اند، به فروش برسانند. البته خادم مزبور پولی که در اختیار دارد، مالِ امام است. با آن کالایی می‌خرد. صبر می‌کند تا کمیاب شود. بعد به دوبرابر قیمت می‌فروشد. امام وقتی مطلع می‌شود، اصل پولش را برمی‌دارد و باقی را نه. و می‌فرماید: «هدا رأسُ مالی و لاحاجةَ لنا فی هذا الرّبح». ما را به چنین سودهایی نیاز نیست. و مُصادف را بابتِ آن هم‌قَسم‌شدن ملامت می‌کند و می‌گوید: تحلفون علی قومٍ مسلمین ألّا تبیعوهُم إلّا بربحِ الدّینارِ دیناراً؟... آیا ملاک احدپور ملاک امام صادقه؟ اینکه میگه چیزی را برای سود نفروختم در زندگیم، این از کجا میاد؟ بله یک وقت شما می‌خوای خدای‌نکرده با جعلِ خط به پول برسی یا با کلاه‌سرمردم‌گذاشتن یا گنجشکو رنگ کردن و جای قناری فروختن. اما اگر بدون اینا باشه چی؟ یا اینکه می‌خواهی بگی اساساً بدون تقلّب نمیشه به سود کلان رسید. اینکه علی میگه کنار هر کوخ، کاخی برافراشته دیدم، یعنی حتی نمیرم از صاحب کاخ بپرسم از کجا آورده‌ای؟ نفس کاخ‌سازی یعنی از راه حرام یا مشکوک تحصیل مال کرده‌ای. با این وصف حرف احدپور سبز میشه که کلاً از کلّه‌مون فکرِ «فروش برای سود» را بدر کنیم. در این حال باید استحبابِ تجارت در اسلام را توجیه کنیم. ۵. از نظر آیةالله سیستانی گرانفروشی اخلاقاً ناشایست است؛ امّا به‌لحاظ فقهی نمی‌شود حکم به حرمت داد؛ مگر اینکه خلاف عرف و مقرّرات باشد. (که این «خلاف عرف و مقرّرات را باید دقیق بفهمیم چیست یا ملاکی که امام خمینی و آقای خامنه‌ای دارند که گران‌فروشی با فرض «رسیدن به حدّ اجحاف به مشتری» و «خلاف مقرّرات دولت اسلامی‌بودن» جایز نیست.)

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 21:22  توسط شیخ 02537832100  | 

تکان‌دهنده‌ترین جمله در فرهنگ بشری از نظر برخی محقّقین این است: «خدایا! جان مرا نخستين شىء ارزشمندى قرار ده كه از من مى‌گيرى» چرا علی(ع) این را گفته؟ لابد ترسیده مبادا قبل از نزع جان، چیزهای مهمتر چون شرف آدم را بگیرند. و جان در برابر شرف چه ارزد؟ پدرم تاکندی از نبی(ص) نقل می‌کرد: «بلا که آمد، مال را فدای جان کنید و اگر دینتان تهدید شد، جان را سپر دین سازید» إجعلوا أنفسَکم دونَ دینِکم. به‌قول مولا: خُذوا مِن أجسادِکم فجودوا بها علی أنفسِکم. از تن گرفته به روح‌ ببخشید. عکسش را به‌قول *سعدی* نکنید: آنچه از دونان به منّت خواستی٫ بر تن افزودی و از جان کاستی. لذا علی(ع) به خدا گفته: «از ودایعی که نزدم داری، جانم دم‌دست‌ترین و اوّلین چیزی باشد که می‌ستانی» شیخ *فرحزاد* در *سمت خدا* این جمله را جور دیگر معنا کرد. گفت:‌ اینکه حضرت در خطبهٔ۲۱۵ نهج‌البلاغه فرموده: *أللّهمّ اجعل نفسی أوّلَ‌كريمةٍ تَنتَزِعُها مِن كرائِمی* یعنی: مباد اعضایم تک‌تک بمیرد و زنده باشم و سال‌ها اسیر مرگ مغزی و کُما شوم و آخرش جان دهم. نه؛ همان اوّل جانم را بگیر و خلاص! باری! این جمله تکان‌دهنده‌‌ترین جمله در فرهنگ بشری از نظر مصطفی ملکیان است.


برچسب‌ها: نهج‌البلاغه, سمت خدا, تاکندی, امام علی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 0:0  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا