شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
آثار شیخاص برای مناسبتهای شمسی و قمری و میلادی
مدّتها بود دنبال ایجاد تقویمی بودم که در آن ذیل مناسبت هر روز، لینک آثارم راجع به آن مناسبت را قرار دهم تا سریع از قبل بشود مدیریّت کرد تا استاتوس و استوری شود یا در قالب پست در یکی از شبکههای اجتماعی برای افراد پست گردد. به مرور تمام آثارم در این تقویم قرار میگیرد و خوب است برای هر مناسبت من مطلبی اعم از خط، آواز، تلاوت قرآن، شعر، داستان، نطق و... داشته باشم. و اگر راجع به یک مناسبت مثلاً «فتوای قتل سلمانرشدی» محتوایی تولید نکردهام، خودم را مقیّد کنم این کار را بکنم. اگر بشود با کمک هوشمصنوعی تدبیری بیندیشم که هر روز در ویلاگم یا کانالم بهصورت اتوماتیک به خواننده اطّلاع دهد که شیخاص در فلان مناسبتی که در پیش است، فلان کار را تولید کرده... بروید ببینید!... یا همانجا درجا نشان دهد... اگر این کار بشود و حتّی بعد از مرگم این سیستم کار کند، عالیست... به نظرم در مورد همهٔ اساتید مطرح باید چنین تقویمی ساخته شود... مثلاً بدانیم در هر مناسبت شمسی، قمری و میلادی، استاد امیرخانی یا تاکندی چه اثری ازش موجود است؟... بشود سریع برای نشرش در آن مناسبت برنامهریزی کرد. شمسی
فروردین:
۱۸. فوت ملّاعلیاصغر پدر تاکندی: پیدیاف سفرنامهٔ او از تهران و قم به مشهد، تصحیح علیاکبر صفری » سروش
اردیبهشت:
۱. روز سعدی: یادداشتم در فرق گل طبیعی و مصنوعی: آیگپ
تیر:
۱تا۷. هفتهٔ قوهٔ قضائیه: تلاوت نطقاندرون عدلودوپیچ خطرناک » بلاگفا
۷. شهادت شهید بهشتی: یادداشتت در حجم کپشن استاتوس واتساپ ذیل آیهٔ مٰا دُمتُ علیه قائماً » آیگپ
مرداد:
۱۹. مرگ هوشگ ابتهاج: آواز گل میرود از بستان با تار فؤاد توحیدی » تلگرام / کلیپ یکدقیقهای از این آواز برای زلزله » بلاگفا /
آواز «گل میرود از بستان» با نی و سهتار قهدریجانی در وشنوه: سروش شهریور:
۲۷. روز شعر و ادب فارسی: کلیپ یکدقیقهای نگاه واژگون شعرا » آپارات، آیگپ
مهر:
۱۷. فوت تاکندی
۲۰. روز حافظ: کلیپ یکدقیقهای نگاه واژگون شعرا» آپارات، آیگپ
۲۶. روز تربیتبدنی و ورزش: فیلم کوتاه بالاپایینپریدن تاکندی در تاکند
آبان:
۲۴. فوت رهیمعیّری: کلیپ یکدقیقهای نگاه واژگون شعرا» آپارات، آیگپ آذر:
۳۰. شب یلدا: آواز کوتاهم: «در این شب یلدا ز پیات جویم» مایهٔ سهگاه و دشتی نه همایون: تلگرام: ۱ و ۲
دی:
۵. سالگرد زلزلهٔ بم و روز ملّی ایمنی در برابر زلزله و کاهش اثرات بلایای طبیعی:
- کلیپ یکدقیقهای آوازم، شعر سایه، تار سیّد فؤاد توحیدی » بلاگفا
- میکس کن بیت «که هستم من اون تک درختی، که در کام طوفان نشسته/همه شاخههای وجودش، ز خشم طبیعت شکسته» (صدای گلپا، آهنگ اسدالله ملک، شعر هما میرافشار) را با صحنههایی که در دهلاویّه از طوفان ناشی از فرود هیلیکوپتر رئیسجمهور وقت گرفتی.
اسفند:
۱۷. روز جهانی زن: دقایقی از آوازم با نی علی سهیلی در یزد که غزل سیمین بهبهانی را میخوانم: حکایت تن مخوان به گوشم ٫ نه میسپارم نه میفروشم » تلگرام
----------------------------------------------------------------- قمری:
محرّم:
۱۲. شهادت امام سجّاد(ع): قطعهٔ خوشنویسی حاوی دعای امام در روز شنبه (و تَرْحَمَنی بِصَدّی عَن معاصیک)، تحریرشده برای جشنوارهٔ هنرهای آسمانی در ۰۳۰۴
۲۵. شهادت امام سجّاد(ع) (بهروایتی): قطعهٔ خوشنویسی حاوی دعای امام در روز شنبه (و تَرحمَنی بصَدّی عن معاصیک)، تحریرشده برای جشنوارهٔ هنرهای آسمانی در ۰۳۰۴
صفر:
۲۸. رحلت پیامبر(ص): هشتگ پیامبر، وبلاگ خطّم، بلاگفا » اینجا
- عکس از نام محمّد در مسجد عنبریّه: اینجا
- عکس غار حرا که گرفتی: ؟؟
- عکس إنّا فتحنا، خطّ زهدی: اینجا
- سطر شیخاص: کالای مدینه: اینجا
- سطر یا رسولالله خُذ بیدی، خط شیخاص: اینجا
- حِلیه (وصفالنّبی)، خطّ شیخاص: اینجا
- سیاهمشق بلغ العلی، خطّ شیخاص: اجرای بیتذهیب و نگاتیو: اینجا / با گلومرغ نسرین حقیقت: اینجا / با تذهیب پریسا پگاه: اینجا
- قصارمشق ولقد آتیناک، خطّ شیخاص، تذهیب فرشته مرادی: اینجا
ربیعالأوّل:
۱. هجرت پیامبر(ص): نوشتهات با عنوان «کوچ به مرکز دنیا!» که شروعش در خصوص هجرت به همان معنای متعارف است؛ ناگاه روی دیگر سکّه را نشان میدهی که میتوان هجرت نکرد امّا مهاجر بود!: کامل: بلاگفا / تلگرام: (ناقص و در حدِّ پذیرشِ کاراکترهای محدود تلگرام. بقیّهاش ارجاع شده به بلاگفا)
۱۷. میلاد پیامبر(ص): هشتگ پیامبر، وبلاگ خطّم، بلاگفا » اینجا
- عکس از نام محمّد در مسجد عنبریّه: اینجا
- عکس غار حرا که گرفتی: ؟؟
- عکس إنّا فتحنا، خطّ زهدی: اینجا
- سطر شیخاص: کالای مدینه: اینجا
- سطر یا رسولالله خذ بیدی، خط شیخاص: اینجا
- حِلیه (وصفالنّبی)، خطّ شیخاص: اینجا
- سیاهمشق بلغالعلی، خطّ شیخاص: اجرای بیتذهیب و نگاتیو: اینجا / با گلومرغ نسرین حقیقت: اینجا / با تذهیب پریسا پگاه: اینجا
- قصارمشق ولقد آتیناک، خطّ شیخاص، تذهیب فرشته مرادی: اینجا
ربیعالثّانی:
۱۰. وفات حضرت معصومه(س): سیاهمشق اشفعی، تذهیب مرآتی » بلاگفا / نطقت ذیل «مدارج به میزان احسان دهند» و ربطش به اشفعی لی فی الجنّه: آدرس؟؟
جمادیالأولی:
۱۳. شهادت حضرت زهرا(س): هشتگ وبلاگم در بلاگفا در مورد فاطمه: اینجا
جمادیالثانی:
۲۰. میلاد حضرت زهرا(س) و روز زن: دقایقی از آوازم با نی علی سهیلی در یزد که غزل سیمین بهبهانی را میخوانم: حکایت تن مخوان به گوشم ٫ نه میسپارم نه میفروشم: تلگرام
- میکس کن آواز حمیدرضا نوربخش: فیض نخست و خاتمه را روی اجرای نستعلیق این بیت به خط خودت در ۳۰ثانیه استاتوس واتساپی
۲۶. شهادت حضرت زهرا(س): هشتگ وبلاگم در بلاگفا در مورد فاطمه: اینجارجب:
۲۷. مبعث پیامبر(ص): هشتگ پیامبر، وبلاگ خطّم، بلاگفا » اینجا
- عکس از نام محمّد در مسجد عنبریّه: اینجا
- عکس غار حرا که گرفتی: ؟؟
- عکس إنّا فتحنا، خطّ زهدی: اینجا
- سطر شیخاص: کالای مدینه: اینجا
- سطر یا رسولالله خذ بیدی، خط شیخاص: اینجا
- حِلیه (وصفالنّبی)، خطّ شیخاص: اینجا
- سیاهمشق بلغالعلی، خطّ شیخاص: اجرای بیتذهیب و نگاتیو: اینجا / با گلومرغ نسرین حقیقت: اینجا / با تذهیب پریسا پگاه: اینجا
- قصارمشق ولقد آتیناک، خطّ شیخاص، تذهیب فرشته مرادی: اینجا
رمضان:
۱۵. میلاد امام حسن مجتبی(ع): به آواز بخوان ابیاتی از مثنوی «مجاهدی» شاعر را در وصف امام دوم در مایهٔ افشاری گام مناسب با تصنیف «حُسن تو» (خواننده: امیر حاجابراهیمی، آهنگساز: محسن حسینی یا حاجابراهیمی؟؟ r260). میکس و پخش کن!شوّال:
۱. عید فطر: آواز شیخاص، ۱آبان۸۵، شعر: «عید است و موسم گل و یاران در انتظار»، حافظ، اجرا در بزم خانگی در بیت شیخ علی زند قزوینی، مایهٔ اصفهان با تحریرهای خوب و طرح قابل قبول. راجعه و قرچه هم دارد و برگشت خوب به درآمد اصفهان و ختم با «مرا گویی که چونی چونم ای دوست»، امین هم با دوربین تو فیلمبرداری کرده، میکس کن صوت(r206) و فیلم(bl40) را.
ذیقعده:
۱. میلاد حضرت معصومه(ع): سیاهمشق اشفعی، تذهیب مرآتی » بلاگفا
ذیحجّه:
۹. روز عرفه: نطق وصف خورشید در شب یلدا، آپارات، تلگرام، سروش
---------------------------------------------------------------- میلادی:
*علیرضا روی بانداژ بینیاش با ماژیک با خطّ خوش نوشته بود: «حاصل رفتن به ته چاه با طناب پوسیدهٔ شیخاص»!*... امّا متن را بهصورت سیاهمشق و تودرتو نوشته بود... زیبا بود امّا سخت خوانده میشد... هر کی میدیدش، میگفت: خدا بد نده!... میگفت: عمل زیبایی کردم!... اگر جملهٔ روی بینیاش را میتوانستند بخوانند، حرفش را باور نمیکردند... او کجا آنقدر پول داشت بتواند به تزئینات برسد و سپر اسپُرت بگذارد؟... گیرِ اوّلیّات زندگیش بود... قرض داشت... هر بار مرا میدید، میگفت: «اینهمه اینورآنور آشنا داری. خب دست مارم بگیر دیگه. چه دوستی هستی پس تو؟... خسیس! فقط بلدی البسهٔ نیمدار از کوچه جمع کنی بیاری پارکینگ؟»... گفتم: «یک بار بیا پارکینگم... ببرمت جایی شاید دستت بند شد»... منظورم از جایی، بیت محمّد خَنفروش بود... مردی که هرازگاه اسمس میداد امشب روضه داریم بیا و دوستاتم بیار... به خانهاش که میرفتی، اوّل با دمنوش دارچین ازت پذیرایی میشد... بعدش یک روضهخوانی و سینهزنی مختصر برقرار بود و سپس سفرهٔ آبگوشت پهن میکردند... حضّار، هیئتیهای مرتبط با یکی از شبکههای ماهوارهای قم بودند... شهر آخوندی مُقتضیات خودش را داشت... همه چیزش خاص بود از جمله تلویزیونش... شیوهنامههایشان با دیگر مراکز استانی صداوسیما فرق داشت... محدودیّتهای بیشتری داشتند... بعضی محتواها که پخشش در نقاط دیگر بلامانع بود، اینجا تابو بود... باز گلی به جمال سیمای نور قم که موسیقی پخش میکرد... یک دوجین شبکات ماهوارهای هم در این شهر بود که هر کدام أنا الحق میزدند و به بیت یک مرجع و آیةالله وصل بودند... سختگیری آنها از سیمای قم هم بیشتر بود... نمیشد گفت از پاپ کاتولیکتر؛ که هر کدام برای خودشان یک واتیکان محسوب میشدند... آواز همراه با ساز که پخش نمیکردند، هیچ؛ با برخی واژگان و اصطلاحات مُتعارف عرفانی هم مشکل داشتند... خرقه و دستار و خرابات و جام باید از متون حذف میشد... خَنفروش مجری و تهیّهکنندهٔ توانای قنات جنّةالبُقاع بود... سختگیر، مُقیّد و در عین حال دنبال نیرو... خب خیال خام بود... کسی حاضر نبود با این وضع دست همکاری به آنها بدهد... سیّد حمیدرضا بُرقعی شاعر آئینی آیا حاضر بود بیاید آنجا غزل بخواند؛ آنوقت کلمهٔ شراب در شعرش را قلم بگیرند؛ تبدیل کنند به دلستر؟... خَنفروش چنان دُگم بود که شنیدن چند ثانیه نطق یک نواندیش دینی را برنتافت... تازه رفیق سابقش هم بود... صدای «رضا بابائی» را برایش پخش کردم که هفتههای آخر عمرش به این نتیجه رسیده بود که: «حتّی خدا هم مُقدّس نیست!»... خَنفروش گفت: خفه! دیگه نمیخوام بقیّهشو بشنوم... خب این نشان از ابتلای آدم به تعصّب دارد... همانچه رضا بابائی در کتاب دیانت و عقلانیّتش مرادف با «جاهلیّت در ادبیّات دینی» و شایعترین بیماری فکری جوامع عقبافتاده میداند... اینکه تو در شبکهات از مدّاحجماعت دعوت کنی... ولی وقتی میخواهد غزلی بخواند که مثل «تا مِی شود انگور ما» به فرآیند تخمیر اشاره کند، سانسورش کنی، اگر اسمش تعصّب نیست، چیست؟... با این روحیه پی همکاربودن، خیال خام نیست؟... یک بار بهش گفتم: با یک دوست خوشنویس لنگرودی آشنایم... گفت: «چه خوب! ورش دار بیکار روضه ببینیمش... بلکه دعوتش کنیم شبکه... گوشهٔ سن دکور میزنیم بنشیند زنده خط بنویسد... نشانش میدهیم»... ماجرا را به نوربخش گفتم... گفت: «مایهتیله هم دارد یا فقط نشان میدهند؟ میدانی که مقروضم»... گفتم: «اوّل باید ریش یگذاری و یقهسهسانتی بپوشی»... گفت: و بعد؟... شال قرمزی نشانش دادم گفتم: «روی این میتوانی خط بنویسی؟ خیلی زِبره.»... گفت: «پول بدهند چرا که نه»... شال را تپاندم توی یک پلاستیک سیاه با یک قوطی رنگ آکریلیک... زیپ کیفش را باز کردم گذاشتم توی کیف... رفتیم روضه... بعد از صرف آبگوشت و دمنوش، علیرضا نوربخش را به خَنفروش معرّفی کردم و او هم به هیئتیها نشانش داد... گفتم: «از آن خطّاطهاست که روی همه چی مینویسد؛ از شیشه تا آسفالت؛ مثل مرحوم جواد سَبتی... اگر بخواهید همینجا نشانتان دهد... بسمالله!»... دست برد تا قوطی رنگ و شال قرمز را از کیفش درآوَرَد... گفتم بیتی بنویس به فرآیند تخمیر اشاره نکند. دلستر داشته باشد عیب ندارد... دست بردن و خارجکردن شال از کیف همان و مشت و لگد هیئتیها که زدند لتوپارمان کردند همان... پرتمان کردند از خانه بیرون!... علیرضا نوربخش روی بانداژ بینیاش با ماژیک با خطّ خوش نوشته بود: حاصل رفتن به ته چاه با طناب پوسیدهٔ شیخاص!... روزی که آمده بود پارکینگم، دنگم گرفت اذیّتش کنم... در فاصلهای که رفت دستشویی، شال داخل کیفش را با سوتین قرمز و کثیفی جابجا کردم؛ از همانها بود که داخل بقچهای حاوی البسهٔ نیمدار در کوچه یافته بودم و آورده بودم پارکینگ.
*مرداد۱۴۰۲ #شیخاص*
![]() |