شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

https://t.me/rSheikh/1436

#تلاوت_نطق‌'اندرون #نوشته_رضاشیخ'محمدی
بین فیشها درزگیری و سپس اعداد حذف شود:
۱. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. قل انّ الموتَ الّذى تَفِرّون منه فانّه مُلاقيكم‏
۲. حتى اگر در بروج مشيّده باشيم، مرگ در مى‏‌ربايدِمان. بهتر است جلوتر خودمان را براى ديدن‏ عزرائيل مهيا كنيم.
۳. نه‌‏تنها گفته‌‏اند آماده باشيد كه گفته‏‌اند: قبل از مُردن‏ بميريد! اين چه معنا دارد؟
۴. معنى متعارفش اين است كه فرض كنيد مُرديد.
خودتان را در شرايطِ بعد از مرگ قرار دهيد تا حسابى تمهيد مقدّمه و تهيّۀ زادسفر كنيد. براى‏ مشق مرگ و آماده‏‌سازى، بعضى از علما و عرفا گورخوابى مى‏‌كردند.
يك بار حدود سال ۶۲ خود من كاتب‌‏الحروف به‏ سرم زد براى تجربهٔ وضعيّت پس از مرگ، اداى‏ سالكان طريق را درآورم. نيمه‌‏شب با شوهر خواهرم‏ شيخ صادق مرادى در باغچهٔ مدرسهٔ صالحيّه‏ قزوين با بيل قبرى كنديم. حياط مدرسه تاريك بود و طلاب در خواب. ملحفه‌‏اى دور خود پيچيدم و رفتم داخل گودال خوابيدم و مرادى به عادت‏ مرسوم در هنگام تدفين مردگان، برايم «اِسمع اِفهم‏ يا رضا» خواند. من هم «ربّ ارجعون» گفتم و تمنّاى‏ بازگشت به دنيا كردم. مرادى گفت: خواسته‏‌ات‏ اجابت شد! عمر دوباره بهت دادند! بيا بيرون؛ ولى‏ عوض شو!
۵. معنى شيخانه: ما بعد از مردن چه شرايطى پيدا مى‌‏كنيم. سعى كنيم زودتر خودمان را در آن شرايط قرار دهيم.
مثلاً بعد از مرگ طبق گزارش روايات و اخبار، جسممان را که در دنیا در معرض درد و بيمارى و شكستگى بود، ترك‏ مى‌‏كنيم. در برزخ وارد قالب مثالى زلال و لطيف و به‏ قول مولوى «راحِ ريحى» مى‌‏شويم؛ طورى كه بر خلاف دنيا كه دار اصطكاك و تزاحم است، آنجا صدها روح در يك نقطه قابل تراكم است؛ به قول‏ مرحوم آیةالله سيّد ابوالحسن رفيعى قزوينى مثل تصاوير متراكم در آينه كه هر قدر هم زياد شود، آينه پُر نمی‌شود و دچار تنگنا نمى‌‏شود!
حالا در دنيا اگر ما بتوانيم ولو يك قدم به اين حالت‏ نزديك شويم (كه چطورش را توضيح خواهم داد) آيا عمل به موتوا قبل أن تموتوا نكرده‌‏ايم؟ ممکن است شمای خواننده سؤال کنی مگر اين‏ حالت در دنيا عملى است؟ به نظر من آرى. یک نگاه به اختراعات بشر بیندازید ببینید به همين سمت‏ پيش نمى‌‏رود؟ حساب كنيد تا همين چند سال پيش‏ عكّاسى نياز به فرايند فيزيكى و رئال روى‏ «نگاتيو» داشت. نگاتيو جسميّت داشت و سطحش‏ هم آغشته به موادّى بود حسّاس به نور كه آن هم‏ جسميّت داشت. مدتها بعد نوارهاى مغناطيسى ويدئوئى‏ به بازار آمد و بخش‏‌هايى از جنبه‏‌هاى جسمى و مادّى حذف شد. در واقع يك درجه ماجرا تلطيف‏ شد. اين بار اطلاعات به صورت مغناطيسى روى نوار حسّاس‏ درج و ذخيره مى‏‌شد.
در سال‌هاى اخير اتّفاق عجيب‌‏ترى افتاد. وارد دنياى‏ ديجيتال شديم. ديگر براى ثبت و حتى انتقالِ‏ تصوير و ايضاً صوت و متن، نياز به مادّه هم نيست. هوم؟ نه‏ مادهٔ حسّاسى در كار است و نه حتّى نوارى و كاغذى‏ براى نوشتن. مادّه حذف شده است.
قبلاً اگر لابراتوار مى‏‌خواست يك نسخه عكستان را به شما بدهد، بايد روى كاغذ چاپ مى‌‏كرد.
الان از نسخهٔ روى رايانه يك كپى دقيقاً با همان‏ مشخّصات ديجيتالى تولید و براى شما بلوتوث‏ مى‏‌شود. هيچ كابل و رابط فيزيكى هم در كار نيست.
خب اين حالت به زعم من يك حالتِ برزخىِ زودرس‏ است. فكر نمى‌‏كرديم قبل از ورود به دنياى پس از مرگ شاهد چنين وضعيتى باشيم. انگار تكنولوژى به ما كمك كرده كه قبل از اينكه با مُردن از شرّ ماده رها شويم، خودخواسته به سمت اين وضعيّت برويم. «موتوا قبل أن تموتوا» تحقّق يافته است!
منتها حالا نوبت ما انسان‌‏هاست كه اين حالت را قدر بدانيم و بدان دامن بزنيم! چطور؟ دنبال اين نباشيم كه مثل‏ گذشتگانمان با پول و امكاناتى كه داريم، هى مادّه‏ زياد كنيم. مدام خانه و ماشين تكثير كنيم. البته در حدّ لزوم بايد داشت؛ ولى حاجتمان‏ برطرف شد، سريع به فكرِ توليدِ محصولاتِ‏ ديجيتالى و بى‌‏مادّه باشيم! محصولاتى مثل صدا، آواز، نطق، بازيگرى، ضبطِ شيرين‏كارى‌‏هايمان با گوشى موبايل و ... تولید کنیم. مصاحبه كنيم، بخنديم، بخندانيم و از همهٔ اين‏ها فيلم و عكس بگيريم و آن‏ها را در با ديگران به اشتراك بگذاريم.
اگر بتوانيم مثل دخترِ فيلمِ سينمايى «لوسى» ساخته‏ٔ لوك بسون، بعد از خوردن موّادى كه شديداً انرژى‌‏زاست، به انرژىِ محض و نامرئى تبديل‏ شويم، چه بهتر! او آنقدر لطيف شد كه مردم فقط صدايش را مى‏‌شنيدند! (مسموع از س.م.ص ۹۶/۶)
حال كه نمى‏‌توانيم آنگونه باشيم، دست كم مثل رضا شيخ‏‌محمدى كه مى‌‏توانيم باشيم كه پول بی‌زبانمان را بدهيم‏ براى توليدِ محصولاتِ ديجيتالى. به جاى تكثيرِ خشت و آجر و زاپاس ماشين، سخنرانى‌‏هاى ابداعى‏ و نوگرايانه در استوديو ضبط كنيم و خروجى آن‏ها را رها كنيم در بيكرانهٔ فارغ از مادّهٔ دنياى مجازى!
اينجورى هى از جسم و جانتان كاسته مى‌‏شود؛ اما به‏ آثار ديجيتالىِ فرازمانى و فرازمینی افزوده مى‌‏شود.
فيلم‌‏هاى ديجيتالى مثل برزخ كه زمان در آن وجود ندارد، در قيد زمان نيست: با موسِ كامپيوتر از دقيقهٔ ۴ مى‏‌پريد به ۲۳ يا هر جاى‏ ديگر كليپ. جالب نيست؟
از آن مهم‌تر وقتى فيلمتان را ساختيد و خيالتان از آپلود و شِركردنش راحت شد، حتى اگر خدای ناکرده استوديويى كه در آن برنامه توليد كرده‌‏ايد، درب و داغان شد و دوربين‏ و سه‏‌پايه و ملزومات صحنه گاییده شد و خودتان هم كَپهٔ مرگتان را گذاشتيد و جسمتان به‏ فاكِ فنا رفت، غمى نيست؛ چون عملاً به صدها ساعت فايل ديجيتالى تبديل شده‌‏ايد. اين خودش‏ يك جور حشرِ زودرس و ورود به قالبِ مثالىِ لطيف‏ و آينه‏‌گون است! در این حال ديگر دارائى شما خدم و حشم نيست كه نگران‏ اصطكاكش با گَلّهٔ همسايه و منافع فامیل و نیز فرسايش و نابوديش‏ باشيد. مال و منال شما يك مشت داده و اطّلاعاتِ‏ صفر و يكِ نامرئى است.
لذا بر شما باد قبل از مردن، از خودتان عكس و فيلم بگيريد! صدايتان را ضبط كنيد؛ با بهترين كيفيّت.
اگر يك حرفِ‌مفت‏‌زنى پيدا شد و گفت: اين عكس‏ و فيلم و صدا، كُپى است و اولويّت با اصل‏ است، از طرف من بكوبيد توى دهنش كه زر نزن! اينجا اصل، فرع است و فرع اصل! درست است كه اصل، تنِ خاكىّ توست؛ ولى چه سود وقتى مى‌‏پوسد؟ گرچه رنگ و بو مال گُلِ واقعى است؛ ولى چه فايده كه‏ مى‌‏پلاسد؟ امّا اين اصل‏‌ها در حال‏ نابودى و اضمحلال است؛ حتى اگر به قول قرآن در برج‌های مستحكم قرارش دهيد. اما فايل ديجيتالىِ عكسِ يك گل مرگ ندارد. لذا فرع بر اصل‏ مقدّم است. گلستانِ سعدى فرع است؛ ولى از اصل، اصل‏تر است! اين كتاب نه آبيارى مى‌‏خواهد نه كود و هرس و مواظبت. تا هميشه هم خوش باشد! آنقدر لطيف‏ شده كه خش برنمى‌‏دارد. نسخهٔ پی.دی.افش پاره و فرسوده و پلاسيده‏ نمى‌‏شود و نمى‌‏گندد.
و جالب است كه خودِ فرآورده‏‌هاى ديجيتالى هم هر چه جلوتر مى‌‏رويم، وابستگيش به مادّه كمتر مى‌‏شود. زمانى همان داده‌‏هاى ديجيتالى روى‏ سى.دى رايت مى‏‌شد؛ ولى سى.دى خش‏ برمى‌‏داشت. فلش‌‏ممورى گم و دزديده مى‏‌شد. الان‏ فلش و سى.دى هم دارد منسوخ می‌شود. مستقيم در دجلهٔ اينترنت رهايش مى‏‌كنى و به جاودانگى‏ مى‌‏رسد. عكس از اصل پیشی گرفته. روزانه ميليون‏‌ها فايل در اينترنت در حال تبادل‏ است؛ اما هيچ ماده‏‌اى جابجا نمى‌‏شود.
حرف آخر: داستان معروف روميان و چينيان را در مثنوی شنيده‌‏ايد كه مسابقه نقّاشى گذاشتند؟ نقّاشان چينى رئال كار كردند با مادّه. روميان فقط بوم (ديوار)شان را صيقلى‏ كردند؛ تا پذيراى تصوير باشد. چينيان دل به اصالتِ‏ مادّه خوش داشتند و روميان به سمت سايبرى‌‏شدن‏ حركت كردند. النّهايه کدام برنده شدند؟ ديجيتالى‌‏ها و به‏ مَجازروآورده‌‏ها و گلستان را بر گُل واقعى‏ ترجيح‏‌دهنگان.
كلامم را جمع كنم. اين ترفند را اگر بكار بگيرى‏ - گوشِ خدا كر! - اميد است به كيفيّتى از جاودانگی نايل‏ شوى كه خودِ خدا هم نتواند حذفت كند! مثل كارى‏ كه هنرمندِ فيلم «آمادئوس» انجام داد. «ساليِرى» آهنگساز، اپراى فاخرى ساخت كه موتزارت هم به‏ عنوان تماشاگر در آن حضور یافت. اين جمله را در دقيقهٔ ۱۲۵ فيلم (ساختهٔ ميلوش فورمن، ۱۹۸۴) مى‌‏شنويم:
«ساليرى بالأخره خدا را لمس كرد و خدا مجبور شد گوش بده و توانايى متوقّف‏‌كردنش را نداشت!»
اگر قرآن خوانده باشى، قرآن نگفته: «ألم ترَ كيف‏ فعل ربُّك باصحابِ الفيلم!» چون خدا فقط زورش‏ نهايتاً به اصحاب الرّس، اصحاب الأخدود و اصحاب الفيل مى‏‌رسد؛ اما با «اصحاب الفيلم» نمى‌‏تواند كارى كند؛ چون آن‏ها به خلود ديجيتالى‏ رسيده‌‏اند و به شكل زودرس در دنيا خود را در شرايط برزخى و رهايى از جسم قرار داده‌‏اند و خصايص لطيفِ حيات پس از مرگ را در دنيا براى‏ خود ايجاد كرده‏‌اند. گر نيك بنگرى، آن‏ها فرار به جلو كرده و قبل از مُردن مرده‌‏اند! گریزی از مرگ نیست. طبق آیه‌ای که بحث را با آن آغازیدم، حتّى اگر در بُروج مُشيّده باشیم، مرگ در مى‌‏ربايدِشان. آیه را مجدداً تلاوت می‌کنم و به خدا می‌سپارمتان:
قل ان الموت الذى تفرون منه فانه ملاقيكم. ثم تردون الی عالم‌الغیب و الشهادة ثم ینبئکم بما کنتم تعملون. صدق الله العلی العظیم.
آخرین ویرایش: ۹۷/۵/۸ و سینک‌کردن با نسخۀ زرنگار (کتاب عسل و مثل)، 98/5/16: با نسخۀ زرنگار سینک شود


برچسب‌ها: تلاوت نطق‌اندرون, مرگ
 |+| نوشته شده در  شنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 2:17  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا