شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 
عرصهٔ سیمرغ و جولان مگس؟

اینهمه "من فضل ربی" دان و بس

 |+| نوشته شده در  دوشنبه سی ام مهر ۱۳۹۷ساعت 10:36  توسط شیخ 02537832100  | 

طرح #تلاوت_نطق‏‌اندرون
«تلافی؛ آری یا نه؟»
#نوشته_رضاشیخ'محمدی
۱. شروع با تلاوت آيهٔ یا أیّها الّذین آمنوا کُتبَ علیکُم القصاص فی القتلیٰ ألحرُّ بالحرّ و العبدُ بالعبدِ و الأنثیٰ بِالأنثی.
قبل از تکمیل آیۀ ۱۷۷ سورۀ بقره اینجا درنگی می‌کنیم. آیه به حکم شرعی قصاص پرداخته است. قتلی در قبیله‌ای رخ داده. بعد از وقوع بزِه اسلام می‌گوید به جای قبیله‌کشی و اسراف در قتل (لایُسرِف فی القتل) یک تن از قبیلۀ دوم کشته شود. اگر مقتول مرد است مرد؛ زن است زن؛ بنده است بنده؛ آزاد است آزاد. جای دیگر هم گفته در جراحات هم هر عضو آسیب دید، همان عضوِ صدمه‌زننده ناکار شود.
قصاص به‌ظاهر با حقوق بشر منافات دارد؛ اما قرآن معتقد است: و لكم فى القصاصِ حيوةٌ. اِعمال خشونت و قاطعیّت نسبت به خلافکار، خصوصا باغی و برهم‌زنندهٔ نظم اجتماع، عامل ثبات و حفظِ حیاتِ امنیّتی جامعه است.
۲. دو ابهام و اشكال در این باب وجود دارد:
الف. اگر قصاص اینهمه مفید است، چرا اینقدر از ارزش بخشش گفته‌اند؟ اگر با لذّتِ عفو دست از انتقام بشوییم (در عفو لذتی است که در انتقام نیست) خودمان را از مزایای قصاص محروم نکرده‌ایم؟
اشکال ب. مجازات، بعد از وقوع جرم معنا پیدا می‌کند. اما چند جا که خواهیم شمرد، انگار مجازات قبل از وقوع بِزِه اتّفاق افتاده. مگر قصاص قبل از جنایت ممنوع نیست؟
اما مسئلۀ اول. بر عفو و ترجيحش بر انتقام با بیان‌های مختلف تأکید شده. ببخش تا خدا ببخشد. اِرحم‏ تُرحَم. (ر.ک كتابِ عسل و مثل، صفحهٔ ۱۷۰ نسخهٔ‏ زرنگار مهیای برای چاپ بعدی).
آيا با بخشيدن سدّراهِ‏ حيات‌‏بخشىِ قصاص نشده‌‏ايم؟
جواب: حاکم شرع باید «شُل کن، سفت کن» بلد باشد. از یک سو جدّی دنبال قاتل باشد و با هر فلاکتی هست، دستگیرش کنند. با صرف وقت در کریدورهای دادگستری حکم برایش صادر شود. برود تجدید نظر، حکم تأیید شود. صبر کنیم تا روز اجرا. بیاوریمش پای چوبۀ دار؛ جوری که همه باور کنند قرار است اعدام شود. نباید جا بیفتد و جانیان حس کنند درصد بخشیده‌شدنشان بالاست. اینجوری آمار جنایت نمی‌کشد پایین. تا تهش باید برویم. به بیخ که رسید و می‌خواهند طناب را بالا بکشند، حالا توجه‌ها معطوف به سمت اولیای دم شود. چون قاتل را تا پای مرگ بردیم و بسش است. نصفه‌جان شد. حالا وقتش است فشار نگاه‌های ملتمسانۀ قاتل، بستگانش، ناظران و حتی شرع انور روی اولیای دم باشد که بگذرید! عیب ندارد توی محذور قرار گیرند و ببخشند؛ بلکه یک پولی هم گرفتند و به زخم زندگیشان زدند؛ بعدا که احساساتشان شل می‌کند، می‌فهمند چه خوب کردند دیه گرفتند. هم قاتل را گوشمالی دادند؛ هم عفوشان را کردند؛ هم پولدار شدند. پس عفو با قصاص قابل جمع است.
از ديگر سو جاهایی انگار شاهد تجويز قصاص قبل از جنايت هستيم که به ترتیب زمانی عرض می‌کنم:
یک. در قصّۀ آفرينش آدم، خدا به فرشتگان امر کرد: اُسجُدوا لِآدم. گفتند: لامشکل! مطیعیم. شيطان گفت: به خودت هر قدر بخواهی سجده می‌کنم. بعضی آخوندها می‌گفتند: خدایا! اگر خمینی را تا انقلاب مهدی نگه داری، مطیعشیم. اما اینطور نیست به هر چیز دیگر که بگی سجده کنیم. با جانشین بنیانگذار جمهوری اسلامی کنار نمی‌آییم. شیطان تمرّد کرد. بعد نه تنها عذرخواهی نکرد که خودش را در جریان گناه دیگری انداخت. تا قیامت مهلت خواست: أنظِرنی الی یومِ یُبعَثون. برای چی؟ لأُغوِینّهُم. فریفتن و از راه‌بردن بشر. خدا مجازاتش کرد؛ اُخرج! برو بیرون از بهشت. از اونور: لعنت (لعنت من) بر تو تا روز جزا: انّ عليكَ اللّعنةَ الى يومِ الدّين (حجر: ۳۵) لَعنَتی (صاد: ۷۸).
اشکال اینجاست: مجازاتش بابت سرپیچی از سجده درست؛ ولی اغواگریش الی یوم یُبعثون را که هنوز كامل مرتكب‏ نشده که خدا میگه: انّ علیک اللّعنةَ الی یومِ الدین. این آيا مصداق قصاص قبل از جنايت نیست؟ مضافاً بر اینکه خدا لعنتش را وقتی کرد که شیطان هنوز  مهلت‌خواهی هم نکرده بود. دیگه بدتر!
جواب نخست از این اشکال که به ذهن خود کاتب رسید: لعن و نفرین که مجازات نیست. مجازات ‌اصلی مانده برای قیامت. (محتاج پژوهش)
دوست فاضلم سید مصطفی صادقی (س.م.ص) از این اشکال به این شکل جواب داد که لعنتِ ابدى به خاطر همان گناه اوّل شيطان‏ بود. تمرّد از فرمان الهی کم گناهی نبود. بعضی از معاصی چنین است. خدا دور کند. نمونه‌اش گناه نابخشودنی قاتلین امام حسين(ع) كه جملۀ «علیهم منک اللّعنة‏ُ أبدَ الآبدين» در زيارت عاشورا متوجّه آنهاست.
پس گناه دوم شیطان چه؟ لعن را گفتیم بابت تمرّد. بابت فریفتن بشر چه مجازاتی متوجّه شیطان است؟ آیه متعرّض این بخش نیست. می‌ماند بعد از اتمام جرم. پس قصاصِ قبل از جنايتى روی نداده است.
فیه نظر: از کجا تمرّد از سجده مثل گناه قَتلۀ كربلا مشمول لعن ابدی باشد؟ (هيئتی‌ها از این حرف کیف می‌کنند). شاید قَتله نفرین‌شدۀ دائمی بودند و شیطان خیر. چون به قول مولوی، لعن ابدی شیطان منوط به حیات ابدی اوست. اگر زرنگ بود و به تعبیر امام سجاد(ع) می‌گفت: أقْبِضنى و خدا می‌کشدش، لعن حق بى‏‌مصداق مى‏‌ماند. اغوا شد و عمر طولانى خواست:
آن هم از تأثير لعنٺ بود ڪو
در چنان حضرٺ همے شد عمرجو
عمر را برای چه خواستی شیطان؟ برای گناه. همینکه دعایش مستجاب شد، ملعونیّتش قطعی شد. جرم‌نکرده‌ ملعون ‌شد. خب این یعنی قصاص قبل از جنایت! آشِ نخورده و دهن سوخته. فعادَ الاشکال! پس پیاز کلام س.م.ص ریشه ندواند.
از دیگر سو س.م.ص مدّعى است: «براى گناه‏ دوم مجازاتِ ديگر بايد.» خب وقتی شيطان لعن ابدى‏ شده، جا برای براى مجازات دیگر نمى‏‌ماند! می‌شود كسى را دو بار اعدام كرد؟ پس باز حرف ما سبز شد یعنی لعن ابدى به خاطر گناه نکردۀ دوم بود؛ منتها چگونه آیه را تفسير كنيم كه مشكل قصاص قبل از جنایت پیش نیاید؟:
به ذهن ما می‌رسد که فى علم‌ِالله مثل روز روشن بود كه شيطان عمر طولانى خواهد خواست و در عمل هم اغواگرى خواهد كرد و توبه هم نخواهد کرد. با لحاظ سوء اختيارِ شيطان كه از ابتدا در لوح محفوظ معلوم بود، مجازات شامل حالش شد و قصاص قبل از جنايت‏ نیست؛ همچنانکه میخواره‌ای که لب به می نزده، ولی اختیارش می‌کند، حق می‌داند که لب خواهد زد. به قول خیّام: «مى‏‌خوردن من حق ز ازل مى‏‌دانست». چون اگر بگوییم خدا نمى‏‌دانست، علم خدا جهل بُود. حال که خدا مى‏‌داند هم اختيار مى‏‌خوار نفى نمی‌شود؛ چون مشیتِ جبری حق از کانال اختیار انسان تحقّق می‌یابد. لذا اسم میخوارِ لب به می نزده در ليستِ مجازات‏‌شوندگان می‌رود و قصاص قبل از جنايت نيست. شیطان هم همینطور.
اشکال س.م.ص در 97/8 ذیل اینکه گفتم برای علم‌الله حساب جداگانه بگشایید: علی(ع) هم می‌دانست ابن‌ملجم قاتلشه. جوابم: به حکم «لو شاءوا عُلموا عُلّموا»، اولیا اگر بخواهند و پرده را کنار بزنند، «بر طارم اعلی نشینند» پرده را ول کنند، «پیش پای خود نبینند».

دومین جایی که شاهد قصاص قبل از جنایت هستیم، در قصّهٔ خضر و موسى(ع) است. خضر نفسِ زكيّهٔ نابالغى را ‏كشت و توجیهش این بود که پيشگيرى کردم از اينكه‏ این پسر بعدها برای والدين مؤمنش مشکل درست کند و آن‌ها را به سمت کفر و طغیان بکشاند: خَشینا أن يُرهِقَهُما طغياناً و كفراً (کهف: ۸۰). وقتی ارهاق، اتّفاق نیفتاده، چه معنا دارد اِعمال مجازات؟
پاسخ به اين اشكال از زبان فاضل قزوينى سیّد عباس قوامى در ۹۳/۸ و س.م.ص:
خضر و موسى در مرز بين عالم تشريع و برزخ بودند. در قرآن هم آمده: «حتّى اذا بلَغ مجمعَ البحرين». شرایط در آن ناکجاآباد عادی نبود؛ خضر یدالله بود. لذا گفت: «ما فعلتُهُ عن أمری». یعنی دستم در اختیار خودم نبود؛ و لذا خارج از حوزهٔ احكام قضایی بودم.
سه. در مواردی شاهدیم توصیه به پيشدستى در نبرد با کفّار و بردن جنگ به سرزمین حریف. على(ع) در خطبۀ ۲۷ فرموده: أُغزوهُم قبلَ أن یَغزوکُم. (ر.ك ص‏ ۸۵۹ نسخهٔ زرنگار عسل و مثل). بعد حضرت می‌افزاید: فوَالله ما غُزِیَ قومٌ فی عُقرِ دارِهِم الا ذَلّوا. اگر لفتش دهی دشمن بیاید در حیاط خانه‌ات و بخواهی آنجا با او بجنگی، شکست می‌خوری. یعنی پیشدستی کن.
در خلال سنوات دفاع مقدس هم ايران چند نوبت‏ در خاك عراق پيشروى كرد. جزاير مجنون را گرفت. امام راحل هم اصرار کرد جزاير حفظ شود. خب چرا؟ بيرون‏‌آمدن از لاك دفاعى و ابتدا به ساكن ورود كردن به فاز ايذاى‏ دشمن چه دلیلی دارد؟ همين برنامه را الان هم‏ داريم و بعضی‌ها معترضند. در عراق و لبنان و غزّه و ميانمار مى‏‌جنگيم تا مجبور نباشيم. خب این برای اینکه دست بالاتر داشته باشیم و مجبور نشویم در خيابان‏‌هاى اسلام‏‌آباد و كرمانشاه و تهران بجنگيم، خوب است؛ ولی آیا قصاص قبل از جنایت نیست؟ شرایط ما با شرایط مسلم‌بن عقیل چه فرق دارد که مبادرت به از میان برداشتن ابن‌زیاد نمی‌کند؛ همچنان که پسر همان علی در کربلا تیر اول را نمی‌اندازد. قصه را چگونه باید تبیین کرد؟ جواب س.م.ص در 97/8: دشمن جنگ را شروع کرده؛ ولی هنوز به سرزمین ما نرسیده. دارد میاد. نباید صبر کنیم برسد بعد دست به کار شویم. مثل کسی که از دور می‌بینی دارد میاید به سمت تو مصافحه کند؛ آنجا ادب اقتضا می‌کند تو هم به سمت او بروی. جایی در آن وسط‌ها تلاقی رخ می‌دهد. اشکال شیخ: جنگ شروع نشده. علی میگه شما شروع کنید! اغزوا قبل از تغزوا. این را چگونه میشود توحیه کرد؟ جواب ندادۀ س.م.ص؟؟
خلاصه‏‌گيرى: اصل كلّى، ممنوعيّتِ قصاص قبل از جنايت است؛ به شرطى كه در عالم تشريع‏ باشد. خضر به قول دوست فاضلم س.م.ص یدالله بود و محکوم به باید و نبایدهای بشری نبود.
در مثال‌های مبتنی بر علم الله هم ماجرا فرق دارد. شيطان در لوح محفوظ معلوم بود چه عاقبتى دارد و بر پايۀ آن جلوتر مشمول لعن ابدى شد. شرابخواری که هنوز می نخورده و لوح محفوظ گزارش می‌کند خواهد خورد هم همینطور. اين موارد، قصاص قبل از جنايت‏ نيست.
در خصوص پيشدستى‏‌كردن براى جنگ در خانه دشمن هم باید جواب جور کنیم. مى‏‌ماند قصاصِ بعد از جنايت كه بی‌شک تجویز شده و امنیت‌زاست و تلفیق رندانه‌اش با اصل بخشش و ترجیح عفو بر انتقام هم منافاتى با حيات‏‌بخشى‏ قصاص ندارد. امروز کلاً حول و حوش تلافی بحث کردیم. با آيۀ قصاص شروع كردیم كه‏ ناقص ماند. تكميل مى‏‌كنم و التماس دعا:
يا أَيُّها الّذين آمنوا كُتِبَ عليكمُ الْقصاصُ في الْقَتْلَى الْحرُّ بالحُرِّ و العبدُ بالعبدِ و الْأُنثَىٰ بالْأُنثَىٰ فَمَنْ عُفِيَ لهُ مِنْ أخيهِ شيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ و أَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَٰلك تخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بعْد ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ. وَ لَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ. صدقَ اللهُ العلیّ العظیم.
طرّاحی: ۹۶/۱۱. ویرایش ۹۷/۷
نظر دهید: t.me/qom


برچسب‌ها: تلاوت نطق‌اندرون
 |+| نوشته شده در  دوشنبه بیست و سوم مهر ۱۳۹۷ساعت 1:43  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا