شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 
سرودهء من به جای: «آفرین بر دست و بر بازوت باد» که بین خوشنویسان مرسوم است.

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 19:41  توسط شیخ 02537832100  | 
«جهدی کن و سرحلقۀ رندان جهان باش» / یا «اقربَهُم منزلةً منک» علی‌وار!

 |+| نوشته شده در  پنجشنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 17:42  توسط شیخ 02537832100  | 
جسارت از امیر عاملی گیریم و قانومندی از کلهر / مگر با اتفاق شور و شیرین صنعتی سازیم (مگر گوی بیان از جمع معنی ضرب فرماییم)

جسارت از امیر عاملی برگیر و قانونمندی از کلهر /  سپس گوی بیان، مضروب از جمع معانی کن 

با تجزیهء تو گر چه مشکل دارم / ترکیب تو مرده‌شور  - الهی! - نبرد (ترکیب تو غسّال - الهی! - نبرد)


برچسب‌ها: امیر عاملی
 |+| نوشته شده در  دوشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 15:45  توسط شیخ 02537832100  | 

به نام خدایی که لا اله الا هو!.... میگن: سقّ طرف رو با «نه» برداشتند... بعضیا عادت کردند به بدبینی و تلقین و القای نومیدی. مدام آیهء یاءس میخونن. با شخصیت کاریکارتوری و اغراق‌شدهء این فردِ «منفی‌باف»، مخاطبین داستان «سفرهای گالیور» نوشتهء جاناتان سویفت آشنایی دارند. آدمی به نام «گلام» در این داستان، تو همهء وقایع شرکت داره و بعد از تحمل سختی‌ها، طعم پیروزی رو با دوستاش می‌چشه؛ ولی در شروع کارها ورد زبانش اینه: «این بار هم ما شکست می‌خوریم. من می‌دونم»... حزم و احتیاط در جای خود خوبه و بی‌گدار به آب زدن توصیه نشده... حتی قرآن به رغم تحریض و تحریک به قتال، از اینکه فرد بخواد بی‌رعایت اصول امنیّتی، خودشو به کشتن بده، نهی کرده: لا تلقوا بایدیکم الی التّهلکه. بقره:195. اما همین احتیاط و مراقبت، حدّی داره که اگر ازش بگذری، دیگه اسمش «جُبن»ه: ترس. علی علیه السلام یکی از توصیه‌های حکومتیش به مالک اشتر اینه که وقتی زمام امور رو در مصر به دست گرفتی، با فرد بزدل مشورت نکن: لا تُدخِلنّ فی مشورَتِک جـَبانا"... چون: یُضعِفُکَ عن الامور.... اعتماد به نفستو  ازت میگیره؛ خسته‌ت میکنه... هی میگه نمیشه؛ ورود نکنیم. بزرگان دین و شریعت، حتی در مواقع خوف و خطر، به لحاظ  برخورداری از سکینه و توکّل، مثبت‌اندیش بودند و بیشتر نیمهء پر لیوانو میدیدن. لذا شاعر معروف: فرزدق در وصف امام سجاد علیه السلام میگه: ایشون «نه» سر زبانش نبود... فقط یکجا از کلمهء «لا» استفاده میکرد: در تشهّد نماز، اونجا که میگفت: «لا اله الا الله». و اگه اونم نبود، همهء «نه»هاش «بله» بود: ما قال «لا» قطُّ الا فی تشهّده / لولا التشهدُ کانت لائُهُ نعم... شیعه باید در مقابل خدایان دروغین بگه: «نه». «اشدّاء علی الکفار» باشه. فتح: آیهء آخر. شاعر معاصر زنده‌یاد قیصر امین‌پور در تشبیه جالبی میگه: فلان شهید که زمان حیاتش پیوسته به دشمن، «نه» میگفت، وقت شهادت هم در خون خود، واژگون غلتید و پاهاش شکل کلمهء «لا» رو به خود گرفت: با قامت واژگونه در خونش نیز / تصویر و تجسّمی ز «لا» بود شهید!... اما همین شهدا بین خودیها رئوف ودند: «رحماء بینهم»... ای کارمند ادارهء اسلامی! حتی اگه میخوای به یک ارباب رجوع جواب منفی بدی، از کلماتی که بار منفی داره، استفاده نکن. ابروگشاده باش چو دستت گشاده نیست. گرفتم که سیم و زرت چیز نیست / چو سعدی زبان خوشت نیز نیست؟ از اونایی نباش که منفی‌بافند و انگار سقّشون رو با «نه» برداشتند. عرضم تمام!


برچسب‌ها: عسل و مثل, رادیو معارف
 |+| نوشته شده در  جمعه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 12:46  توسط شیخ 02537832100  | 

دریافت فایل صوتی
به نام او که خیرش به سمت ما نازل است و شرّ ما به سویش صاعد. از دعای ابوحمزۀ ثمالی.
میگن: خون را با خون نباید شست. یعنی روحیۀ گذشت داشته باش. اگه کسی آزردت، بخشیدن او، حسّ بهتری بهت بده تا تلافی. لذّت عفو را بر انتقام ترجیح بده. و بدان: اقدام تلافی‌جویانه الزاما" تو رو به آرامش نمیرسونه و دیوار کینه رو گاهی دوچندان قطور میکنه.
خون‌شویی با خون، پروندۀ یک مخاصمه رو مختومه نمیکنه. ماجرا همچنان کش می‌یابد. در فیلم سینمایی «حرفه‌ای» perfessional محصول 1994، دیالوگی داره «ژان رنو»: اگه به نیت انتقام، کسیو بکشی، باید بقیّۀ زندگیتو در حالی بخوابی که یه چشمت بازه:
Then you should live rest of your life while one of your eyes are open  
ببخشی خودتم راحت‌تری. به قول ناصرخسرو: ز بی‌وفا به وفا انتقام باید کرد. اِدفع بالّتی هی أحسن. فصّلت:34.
و این آموزش میخواد. حافظ گفتنی:
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی / وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند!... اون یادگیری نمیخواد...
سعدی میگه: بدی را بدی سهل باشد جزا / اگر مردی، أحسِن الی من أسا. راس میگی به اونیکه بهت بدی کرده خوبی کن. یاد بگیر «مقابله به ضد» رو، به جای مقابله به مثل.
البته یک مورد رو سعدی نگفت: خوبی را با خوبی جواب دادن... خب اونم از یک لحاظ، خیلی هنر نیست. به تعبیر شاعر آذری: یاخشولوقا یاخشولوق هر کیشینین ایشی دور. بهت سلام دادند جواب سلام دادی، کار مهمی نکردی. بده بستانه. گرچه همین رو هم قرآن به بعضیا تذکّر میده؛ انگار از همینم مضایقه می‌کردند. میفرماید: اذا حُیّیتُم بتحیةٍ: اگر کسی بهتون تحیّت پیشکش کرد، با احترام فزونتر و دست کم مشابه، جوابشو بدید. فحَیّوا باحسنَ منها او رُدّوها. نساء: 86. ولی از این مهمتر اینه که طرف به شما بی‌اعتنایی کنه یا حتی خدای نکرده بی‌ادبی؛ و شما با خوبی جوابشو بدید: یامانلوقا یاخشولوق، نرکیشینین ایشی دور.
خلق و خوی مالک اشتری میخواد که ته‌ماندۀ سبزی به سمتش پرت مي‌كنند و او به جای پرخاش میره مسجد و برای اهانت‌کننده طلب آمرزش میکنه... خیّام نیشابوری از همین رخنه استفاده میکنه و خطاب به حضرت حق میگه:
من بد کنم و تو بد مکافات دهی / پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو!... از ما بگذر. در عفو لذّتی است که در انتقام نیست... به قول مولوی: خون به خون شستن محال است و محال! عرضم تمام!

با تهیه‌کنندگی امیرعباس خاقانی همراه با 5 آیتم دیگر در 24 فروردین 94 ضبط شد برای پخش از برنامۀ «شبستان» بین 5 تا 10 اردیبهشت 95


برچسب‌ها: عسل و مثل, رادیو معارف
 |+| نوشته شده در  جمعه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 12:45  توسط شیخ 02537832100  | 

به نام او که مبتلاکننده است و ممتحن. میگن: املاننوشته غلط نداره… بعضیا از ترس خطا یا احتیاطکاری مفرِط، وارد عمل نمیشن. تاجر ترسنده‌طبع شیشه‌جان، از بیم ضرر، معامله نمیکنه. لایـَربـَحُ و لایـَخسَـرُ. امنیت برای خودش خرید؛ ولی با فرار از عمل. سلامت و بیغلطی به تنهایی ارزش نیست. اگه املا نوشتی حتی بااشکال – ولی نیت جبران داری - بهتره تا ننویسی و دلت خوش باشه به صحت. تقوای ستیز، قیمتی‌تر از تقوای پرهیزه. یه پرهیزکار به قول سعدی «قناعت کرده از دنیا به غاری». به طهارت نفس رسید؛ ولی با عُـزلت‌نشینی در دل کوه. انزوا با همهء سختیش، آسونه. عبادت، احمزش یعنی سختترش بهتره. اگه در شهرِ پر از پریرویان نغز، زیستی و دامنت آلوده نشد، گـُل کاشتی؛ نه که ضعف از خودت نشون بدی و همه‌رم به کیش خود بپنداری و بگی: چو گـِـل بسیار شد پیلان بلغزند. بین مردم بمونیم، مبتلا میشیم. پس بزنیم به کوه. صورت مسئله رو پاک کنیم. معلم اگه برنامهء امتحان را کنسل کرد و از دم به همه نمرهء قبولی ده داد، بله بعضیا با دمشون گردو میشکنن؛ اما شاگردای درسخوان ناراضیند. میگن: ما قبولی با ارفاق نمیخواستیم. دوست داشتیم پاداش دسترنجمونو بگیریم؛ نه که بهمون ترحّم بشه... لذا حضرت حق، فقط در ماه رمضان، ابواب نیران رو مغلق و شیاطین رو مغلول کرد. درهای جهنم و دستان شیاطین رو بست تا روزه‌دار راحت باشه... بقیهء ماهها چی؟ ابلیس کارشو میکنه. صحنهء آزمون انسان اگه  تعطیل بشه، به ضررشه؛ چون قبولیش دیگه بالیدنی نیست. لذا خداوند متعال وقتی مصمم به آفرینش انسان شد، فرشته‌ها فک کردند خدا «مُسبّح و مقدِّس» کم آورده. گفتند ما که هستیم: نحنُ نسبّحُ بحمدک و نقدّسُ لک. بقره:30؛ در حالی که خدا در پی تسبیح‌گوی مختار بود. کسی که بتونه نجد شر (راه بدی) رو بره و نره... وگرنه زور مردم‌آزاری نداشته باشی و بگی: آزارم به مورچه نرسیده، چه جای افتخار و شکر؟ پرهیزکاریِ گبرِ پیر که نای گناه‌گردن نداره، شیوهء پیغمبری نیست. جوان توانا و شاداب پاک بمونه، مهمه. رو  همین حساب مولوی میگه با هر فلاکتی هست، سوی او می‌غیژ و او را میطلب. افتان و خیزان و با آزمون و خطا این راه رو برو. دوست دارد یار این آشفتگی. وارد معامله شو؛ البته مواظب باش ضرر نکنی و اگر متضرّر شدی، که میشی جبران کن. غارنشینی ممنوع. با مردم باش. اگر دچار لغزش شدی جریمه‌شو بده و رفع سوء اثر کن. آرزو نکن فرشتهء مجبور به اطاعت و رها از وسوسهء شیطان باشی. املا بنویس؛ فوقش با غلط. اما درصدد تصحیح اغلاطت باش و بدان که فقط املاننوشته غلط نداره! عرضم تمام!


برچسب‌ها: عسل و مثل, رادیو معارف
 |+| نوشته شده در  جمعه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 12:44  توسط شیخ 02537832100  | 

به نام خداوند واسع و علیم. بقره: 261. میگن: طرف نم پس نمیده! در وصف انسان خسیس و بخیل به کار میره که آب از دستش نمی‌چکه. علی علیه السلام در عهدنامهء بلندبالایش به مالک اشتر: نامهء 53 نهج‌البلاغه می‌فرماید: اگر برای کارهای حکومتی در مصر خواستی با کسی مشورت کنی، با بخیل شور نکن! چون: یعدِلُ بک عن الفضل و یـَـعـِـدُکَ الفقر. به بهانهء حفظ بیت‌المال، نمیذاره به زیردستات بخشش کنی. از نداری میترسوندت. عین شیطان میمونه. به قول قرآن: الشیطانُ یعدُکم الفقر. بقره: 268. شیطان با یک بیان به ظاهر منطقی و عقلانی، میگه اگه انفاق کنی، مالت از دست رفته. خب بدم نمیگه... اما از اونور: واللهُ یعدُکُم مغفرةً منه و فضلا. خدا میگه: اگه به من قرض بدید، حفرهء مالی ایجادشده رو بهتر از قبل جبران میکنم... حالا بخیل هم «تریبون شیطان»ه. به قول علی علیه السلام بعضیها هستند: الشیطانُ... نطُقَ بالسنتِهِم. خطبهء7. شیطان با زبان اونا حرف میزنه. آدم خسیس تصورش اینه که با ممسک بودن، میتونه هم مالشو جاودانه کنه؛ هم خودشو. یحسب ان مالَه اخلده. هُمزه:3. غافل از اینکه در هستی، فرمول عجیبی حاکم است: رِبا که مردم فکر میکنند باعث افزایش سرمایه‌شون میشه، «نابودشدهء خدایی» است: یمحقُ اللهُ الرّبا. و صدقه‌ای که به ظاهر، «آتیش‌زدن به مال»ه، سودزاییش، تضمین‌شدهء الهییست: یـُـربی الصّدقات: بقره:276... لذا سیدالشهدا علیه السلام در قالب دو بیت، دستورالعملی داره برای بیمه‌کردن پول. میفرماید: اگر دنیا به تو رو کرد و وضع مالیت خوب شد، فرصت‌طلبی کن و پــیش از آنکه از تو روگردان بشه، به همهء مردم بخشش کن: فجُد بها علی الناسِ طرّا". عجب!... یعنی نترسم؟.... میگه نه. چون در مقطع اقبال دنیا، بذل و بخشش تو، دارائیتو با خطر فنا مواجه نخواهد کرد: لا الجودُ یُفنیها اذا هی اَقبلَت... همچنانکه برعکس؛ اگر دنیا بهت پشت کنه، از بخل، برای نگهداری مالت، کاری ساخته نیست: لا البخلُ یُبقیها اذا ما تولَّتُ... خلاصه اینکه چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید. سهراب سپهری: بخشش، مایهء فنای مال نیست. خسّت هم باعث صیانت از مال نمیشه. لذا گوش به حرفِ کسی که بلندگوی شیطانه، نده. او از وعده‌های الهی غافل است و مدام تو رو از فقر و به خاک سیاه‌نشستن، میترسونه. کیه این آدم؟ بخیلی که آب از دستش نمیچکه و نم پس نمیده... عرضم تمام!


برچسب‌ها: عسل و مثل, رادیو معارف
 |+| نوشته شده در  جمعه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 12:43  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا