شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
سیزدهبدر هم رسید. امسال نشد در تعطیلات نوروزی با خانم بچّہها به سفر برويم. از اين بابت متأسّفم؛ اما آنہا ککِشان هم نگزید. انگار چيزى از دست ندادهاند. فکر میکنید چرا؟
مختصر توضیحی میطلبد:
من به عنوان پدر خانواده قاعدتاً بايد هزينہهاى جاری خانه اعم از خورد و خوراك روزانہ و برق و آب و گاز و تلفن و غيره را متكفّل باشم. خب بیخیال نیستم. عزمم جزم است كه خورد و خوراك روزانہ و برق و آب و گاز و تلفن منزل را تأمين كنم. بہبہ! چہ بابای خوبى!
اما بگذار ببينم؛ پس «و غیرہ» چہ مىشود؟
انگار فقط قبل از «و غيره» را متعہد شدم؛ پس خودِ «و غیره» چى؟ اقلامی چون كيك جشن تولّد، تعويض پرده و روتختی، شست و شوى فرش و موكت، تعويض مبلمان، تہیّۀ پوشاك و خرید زيورآلات.
اى بابا! پس عملاً درصد بالايى از مخارج را نمىپردازم! بد شد که!
دوستان در طی نشستهای مشورتی مكرّرا گفتہ و میگویند: نہ شیخ! این راهش نیست! تأمين حوائج اوّليہ به کنار. اون كه گفتن ندارد و تقبّلش هنر نيست. مہم همان مخلّفات است که امورات منزل بیآن نمیگذرد.خانہ فرش میخواهد و فرش، روفرشی و روفرشی شست و شو. بايد عوض کنی. باید عوض شوى: ترك عادت کنی؛ اگر موجب مرض نباشد!
كلى فكر كردم چہ كنم چه نکنم. نہايتاً در ذهنم جرقّه زد: مگر سفر از علائق تو نیست؟ تو گشت و گذار دوست داری و مشتاقی در بافت تاریخی شہرها بچرخی و عكس معماری بگیری. چہ بہتر اين را هر سال در تعطیلات عید انجام دهی؛ منتها در پوشش سفر خانوادگی. قبلاً تنہا و کرگدنوار میرفتی؛ توصیۂ مشاوران را دریاب! ترک عادت کن و ایدۀ سفرهای استانی را استارت بزن! دست زن و بچہ را بگیر و با خود به نقاطی که از قبل نشان کردهای، ببر. هم فعّالیّت هنریت را انجام دادهای؛ هم «و غیره»ات درست میشود: یک تیر و دو نشان.
البتہ خانواده بہ لحاظ تعلّقات شدید مذهبی به سفرهای زیارتی راغبند. نہ اگر هر شب نماز غفیلہ بخوانند، برایشان سنّت تکراری است؛ نہ هر سال اگر ببریشان مشہد خستہ میشوند. اما تو ترجیح میدهی اگر يك سال رفتی خراسان، سال بعد بروی شيراز، بعد همدان، بعد سمنان، بعد خرّمآباد؛ حتی نقاطی کہ درجۂ اهمیت پایین دارد ولی جدید است. در سفر هم پول مسافرخانہ نمیدهی و از مساعدت دوستان اينترنتىات کمک میگیری که فراوان در گوشیت شمارهشان را داری و هر کدام به بہانهای بہت زنگ زدهاند و شمارهشان برای روز موعود سیو شده و کنار اسمشان نوشتهای: کرمان، بویراحمد و غیره!
هر سال که هوس سفر میکنی، در ادلیست گوشیت نگاه میکنی کجا نرفتهای. رایزنی را شروع میکنی. این مدل سفر برای خودت دوستداشتنی و نوعی زرنگبازی و مرارتهایش برایت شیرین است؛ ولی برای خانوادهات نچندان مطلوب. ولی بالأخره اسمش سفر و تفرّج است. کافیست به ضرب و زور ببریشان؛ بعد تا یک سال اینجا و آنجا صفحه بگذاری که «و غیره»ات نمیلنگد. تازه از سفر هم كه برگشتی، تا سفر بعدى بیمهای و آنها نباید ازت جز همان ماقبلِ «وغيره» را بخواهند؛ نه روز زن، نه سالگرد ازدواج، نه عيد نوروز. عملاً انگار بہشان كارت هديهاى كه هر چى بخواهند باهاش بخرند، نمىدهی. سفربردنت عين بُن كتابی است كه برخى ارگانها هديه مىدهند و باهاش نمیشود پیتزا تنوری خرید. همين قبل از عيدى يكى از آيات عظام قم يك بُن ۱۰۰ هزار تومانى خريد جنس به طلاب داد كه فقط مىتوانستى از يكى از فروشگاههای قم با آن جنس بخرى. خب اين هم يك مدل جايزهدادن است دیگر. جای تشکر ندارد؟
تازه این شيوه مختص تو هم نيست و خدا هم از اين راه وارد شده! در بہشتش از اين جوايزِ بُن كتابى بسیار دارد! وعده كرده نہرهايى در آن جارى است حاوى عسل مُصفّا(۱). خب خانمت كه قندش بالاست، شايد بگويد: من اصلاً طبعم با شيرينى موافق نيست. به ترشى و شورى راغبم! کاش استخرِ قرهقوروت يا سوناى كَشك در بہشت بود! تازه اصلاً تمايلى ندارم در مايعی با ويسكوزيتهٔ بالا غَلت و غولت بزنم. بدم مىآيد. دلم مىخواهد توى نہرِ سركه يا آبقيسى شیرجه بروم! اما خدا انگار مثل تو تحت علایق خودش عیالت را میبرد سفر! البته خدای بیچاره جاى ديگر قرآن گفته: لهُم ما يَشأؤن(۲). هر چی بخوای، هست. یا: و فیہا ما تشتہیه الانفس(۳). این دیگر برای بستن دهان عیال تو بوده. يعنى كارت هديهاى بہش داده از هر فروشگاه كه عشقش كشيد، خريد كند و هر جنسى دوست داشت! كتاب نمىخواهد، برو روکش مبل عوض کند! نه شیخ! اگر ده هزار تومان در روز زن يا عيد غدير بگذاری توى پاكت عيدى بدهی، گواراتر است تا زوركى ببریشان قلعهٔ فلكالأفلاك.
سیزدهبدر هم رسید. امسال نشد در تعطیلات نوروزی با خانم بچّهها به سفر بروی. از اين بابت متأسّفی؛ اما آنہا ککِشان هم نگزید. انگار چيزى از دست ندادهاند. فکر میکنی چرا؟ ۹۷/۱/۱۳
نظر شما 👈 t.me/qom44
ݒاورقے:
۱. محمد: ۱۵
۲. شوری: ۲۲
۳. زخرف: ۷۱
![]() |