شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
فيشها:
الف. تمجيد از تقواى ستيز:
1. فردِ «قناعتكرده از دنيا به غارى» (گفتارت براى راديو معارف اينجا قرار گيرد) كه داستانش را سعدى آورده، از «عبادتِ احمز» (افضل الأعمال او العبادْ او العبادات أحمزُها) به عبادتِ آسانتر پناه برده است. بدتر اينكه همه را به كيش خود پنداشته مىگويد: «چو گِل بسيار شد پيلان بلغزند». يعنى هر كس به شهر بيايد و با «پريرويان نغز» روبرو شود، انحرافش قطعى است. در حالى كه چنين نيست. تو اينطورى هستى برو خودتو درست كن. چه كارى دارى به بقيه. بقيه شايد نظرپاك باشند.
2. صورت مسئله را نبايد پاك كرد. اگر ابواب نيران در همه ماهها مثل رمضان، مغلقه باشد و «شياطين، مغلوله» باشند (برگرفته از حديث نبوى) مثل آن است كه معلم به خاطر آمدن برف، امتحان را كنسل و به همه از دم نمره 10 (كف قبولى) دهد. شاگرد تنبل قلباً خوشحال است; ولى شاگرد درسخوانده ناخرسند است و اين نمره قبولى راضيش نمىكند. «پرهيزكارى گبرِ پير» كجا؛ در جوانى پاكبودن و شيوه پيغمبرى كجا؟
3. قرآن افرادى را كه رئاء للنّاس انفاق مىكنند، تقبيح مىكند. (بقره: 264). تقواى پرهيزش اين است كه منفِق براى فرار از ريا، به انفاقِ مخفيانه پناه ببرد. در حالى كه نمره بالاترش براى منفقى است كه تقواى ستيز كند. يعنى چه؟ يعنى علانىًْ انفاق كند؟؟. قرآن اين دسته را تحسين مىكند. پيداست پاككردن صورت مسئله و انتخابِ تقواى پرهيز راجح نيست. بايد ريشه را درست كرد تا بشود بدون افتادن به دامِ ريا، انفاق علنى داشت.
4. گرچه شأن كسى كه فضولْالنظر را قيچى مىكند، از كسى كه مىبيند و مكث مىكند و گير مىكند و عبرت نمىگيرد و عبور نمىكند، بالاتر است. اما صورت بهترش كدام است؟ آيا مقام كسى بالاتر نيست كه مىرود معبد ژوپيتر بعلبك و بر ضعف انسان، گريه مىكند و با سير در دقايق معمارى كهنِ آنجا هى مىگويد:
اين خداست! ببين چه هندسهاى! چه تركيبى! چه چيدمانى!.. آيا خدايى كه شيخ مىپرستد با تنوّع بيشترى خودش را به او عرضه نكرده؟ به واقعيّتِ حال آن خدا نزديكتر نيست تا خداى آقاى بهجت كه محدودتر است؟
ب. تمجيد تقواى پرهيز:
5. س.م.ص مىگفت: آقاى راشد در مشهد كه تردّد مىكرد سرش را بلند نمىكرد اطراف را نگاه كند. مىگفت: موجبِ غفلت مىشود! فنائى اشكورى به من مىگفت: فضولْالنّظر ممنوع! يعنى با غمضِ بصر، صورت مسئله را پاك كن.
6. از حِمى بگريز؟؟
7. سيد عبدالعظيم موسوى: وظيفه خدا آزمايش است. وظيفه بنده اين نيست كه خدايار باشد و فضاى آزمايش براى خودش فراهم كند و بگويد: من مىروم با نامحرم خلوت مىكنم تا تقوايم را محك بزنم. محكزنى تقوا، به عهده خداى ممتحن است كه غربال امتحان گذاشته براى آروتماخ. وظيفه بندگى تو پرهيز است. دو هوو نبايد با هم باشند تا لازم باشد بهشان گفته شود: جدال خوب نيست. لاتجادل... مرأ نكنيد. خير... شيخ نبايد خود را در فضاى بحث با مرادى داماد قرار دهد تا بخواهد صبورى كند و جدال نكند... آقا از رودررويى با ايشان بپرهيز. كارى كن به پست هم نخوريد. يعنى توصيه به «با هم باشيد جدال نكنيد» را به توصيه «با هم نباشيد» برگرداند. از يكى از آيات قرآن هم برداشت مىشود كه بعضى رقبا نبايد به پست هم بخورند; اگر بخورند، جنگ و مقابله حتمى است: اگر دو خدا حتى از نوع صالح براى اُلوهيت به پست هم بخورند، نفس اينكه در اقليم جهان بناى الوهيّت داشته باشند، تنشزاست: لَفَسدتا! لو كان فيهما آلهْ الا الله لفسدتا... آشتىپذير نيستند. نبايد اصرار داشته باشيم كه دو سلطان در يك اقليم بگنجند. بايد يكى برود اشرق ديگرى مغرب! اگر بودند، توصيه به اينكه رقابت نكنند، بىفايده است.
مقام معظم رهبرى آیةالله خامنهاى هم در خصوص جلسات سياسى دانشجويى يك بار فرمود: دو گروه رقيب در انتخابات در يك سالن جلسه نگيرند. يعنى زمينه تلاقى را برچينند. نه كه بيايند; ولى سعى كنند مدارا كنند. نه اصلاً موسى به دين خود عيسى به دين خود باشند.
خلاصهگيرى:
با آنكه تقواى ستيز نمرهاش بالاتر است، گاه بايد به تقواى پرهيز رو كرد.؟؟
کانورت از زرنگار به وُرد... اگر آنجا ویرایش شد با این، جایگزین شود. ابتدا با قرائت قرآن (آیهٔ رئاءللناس شروع شود)
![]() |