شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
فالش میخوانم و از خوانش خود دلشادم
کرده دایورت به شخم، از دو جهان آزادم
کاتبی بودم و در انجمنم جایی بود
بخت هُل داد به این دیر خرابآبادم
بود تحریر خطم شغل و نفهمیدم کی
یهو در دامگه چهچهه چون افتادم؟
بزم مشق حَسَن و لیقه و قرطاس و قلم
به هوای نیناناشناشناش رفت از یادم
بود استاد ردیفم یکی از مدّاحان
خویش نایافتهره قصد نمود ارشادم
موقع خواندن، ناژوست اگر میاوجم
چه کنم فرم دگر یاد نداد استادم
کار من نیست! بباید بکُنم ول آواز
ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم
#شیخاص
![]() |