شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
t.me/rSheikh/1683
دين اسلام پر از دستورات زیباست؛ امّا ظرائفی دارد که دوستتر دارمش! یکی اينكه شنیدن آزاد است. برای گوش محدوديّت قائل نشده که حق نداری هر چیزی را بشنوی. کافر هم سَمپراکنی کرد، بشنو! قرآن مىگويد: میتوانید يَستَمِعونَ القول باشيد. سیاستِ درهای باز. فقط نوبت به پیروی كه رسید، محدودّیت شروع میشود و بايد ایدهٔ برتر را برگزيد و باقی را کنار نهاد: یَتّبِعونَ أحسَنَه(۱). اما وقتِ شنیدن، چه پناهيان حرف زد چه زيباكلام، چه شيخ حسين انصاريان، چه دكتر سروش، چه هیتلر، چه امام صادق(ع) تو حقّ شنیدن داری. اين نگاهِ باز قرآنى را همیشه دوست داشتهام.
شیفتهٔ اين تئوری هم هستم كه ملاكِ قضاوت در اسلام، اصل حرف است؛ نه قائل. اگر يك آدم بىسروپا گفت: «دو دوتا چهارتا» ازش مىپذيريم. و اگر آیةالله العظمى گفت: «خورشید مربّع است» نمىپذيريم. از علی(ع) نقل است: «أُنظُر اِلىٰ ما قال و لاتَنظُر اِلىٰ مَن قال»(۲). ببین چی میگن! نبین کٖی میگه؛ که البته فقط شامل «قول» نیست و «فعل» را هم دربر میگیرد. یعنی ملاک، عمل است نه عامل. اگر «سهوالنّبی» سر زد، اسمش همچنان سهو است و اگر رضاشاه دانشگاه ساخت، پسندیده است. خب اینها انسان را به اسلام به عنوان یک مذهبِ منصف و غیر دُگم علاقمند میکند.
اما افسوس که وقتی وارد حوزهٔ عمل و رفتار مسلمانان میشویم، این تئوریها رعايت نمىشود. آیا استثنا خورده؟ یا عیب از مسلمانی ماست؟
مگر قرار نشد حرف خوب را از هر کس بپذیریم؟ پس چرا یک شهید مطهّر که از «خدمات ايران به اسلام» مىگويد و اذعان میکند که «ایران، قبل از اسلام هم متمدّن بوده است»(۳) ازش میپذيریم؛ اما وقتی عنصرى يا سيستمى كه در آن اندازه مطهّر نيست، مىآيد براى شهر شيراز «فلكهٔ گاز» طرّاحى مىكند، سیستم توطئهسنج ما تحريك مىشود كه نكند به هدفِ تبليغِ زرتشتىگرى است؟
آیا نیست جز اینکه آن حسّ اعتماد که به یک فیلسوف دینی و معمّم داریم، باعث میشود اگر کلامش بوی حمایت از وطن هم بدهد، ذرّهای بدبین نشویم؛ ولی وقتی گوینده یا کُننده مشکوک میزند، طرّاحی زیباسازی شهریش هم هدفمند قلمداد میشود؟
وقتی کسی در قامت على(ع) به فرماندارش که به مصر گسیلش میکند، مىگويد: آنجا که رفتی، «لاتَنقُضْ سُنّةً صالِحةً عَمِلَ بها صُدورُ هذهِ الأمّة وَ اجتَمَعَتْ بها الأُلفَة»(٤) آیا این حمایت از سنّتهای وحدتبخش باستانی نیست؟ حضرت انگار میفرماید:
اى مالك! مصر یک کهنبوم و بر است. آداب و رسوم تثبيتشده دارد که مؤسّسش ما نیستیم و برآیند حافظهٔ تاریخی و عُقلایی آن سامان است. لزومی ندارد چون حاکم آن سرزمین شدهای، همه چیزش را کُن فیکون کنی و بگویی: از حالا به بعد، هوش و حواستان نه معطوف به بهار طبیعت و نوروز که به «ليلةالقدر» باشد. تقویمهای جدید منتشر و توزیع کنی که از امسال: «هِىَ اَوّلُ السّنَةِ و آخِرُها»: سال نوی شما مصریان با شب ۱۹ رمضان که بعداً قرار است مولایم علی در آن ضربت بخورد، آغاز میشود و با آن پایان میپذیرد. اول فروردینتان را بیخیال شوید!
و اگر شهروندان مصری گفتند: «بادا بادا مبارک بادا»ی ما چه میشود؟ بهشان بگو: شب قدر هم کم مبارک نیست. و این آیه را برایشان بخوان که: «اِنّا اَنزلناهُ فی ليلةٍ مُبارکة»(۵).
بعد برو در طلبهخانههایشان سخنرانی و تحريكشان كن كه چهارشنبهسوری را از چشم مردم بیندازند و بگویند: از آتشپریدن ربطی به بدهبستانِ «زردی من از تو، سرخی تو از من!» ندارد و به اصحابالرّس مربوط است. اینسان، قلعِ فرهنگ طاغوتی و تأسیسِ مناسک نو کن!
نه! این خبرها نیست. علی میگوید: دست به ترکیب سنّتهای فولکلور نزن!
وقتی مولا این حرفها را میزند، مىگويیم: ای جان! عجب آقای دموکرات و دارای شرح صدری که مخالف ديكتاتورى است! اما وقتى «اسفندیار رحیممشائی» قریب به همان محتوا بگويد که «به کورش و پاسارگاد ارج مینهيم» مىگوييم: كرامتتراشى براى خُردهفرهنگهای غیردینی ممنوع!
وقتى رهبرى مىفرمايد: «همه در انتخابات شرکت کنند؛ حتی کسانی که نظام را قبول ندارند.»(۶) یا وقتی ایشان خانمهای بدحجاب را بیرونافتاده از جبههٔ دیانت نمیداند و صداقت آنها را بر ریاکاران ترجیح میدهد و «شيخى به زن فاحشه گفتا مستى» را میخواند، به خود میبالیم که مقتدایمان نمایندهٔ رأفت اسلامى و منادیِ بازبودنِ همیشگی باب توبه است؛ ولی همین مضمون را وقتی «شیخ حسن روحانى» مىگويد، میگوييم: كوتاه آمده، كم آورده و مىخواهد رأى جمع كند.
چرا رفتار ما در میدان عمل با تئوریهای اسلام همساز نیست؟
اسلام فرامین زیبائی دارد:
شنیدن آزاد است؛ تبعیّت محدود!
و ملاك قضاوت، گفتار است؛ نه گوینده.
پاورقی:
۱. زمر: ۱۸
۲. غررالحکم، ص ۳۶۱
۳. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۳۸۳
۴. نهجالبلاغه، نامۀ ۵۳
۵. دخان: ۳
۶. دیدار با مردم قم، ۹۴/۱۰/۱۹
نظر دهید 👈 t.me/qom44
![]() |