شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

1. شروع با تلاوتِ أَلَيْسَ اللهُ بِكَافً عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ‏ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلْ الله فَمَا لَهُ مِنْ هَادً
قبل از اينكه آيه 37 از سوره زمر را بخوانم، اينجا يك‏ مكثى مى‌‏كنيم.
گمراهی ضدّارزش است و گمراهگری نیز. طعنه‌زنندگان به امام حسن مجتبی(ع) با عنایت به همین مسئله انگِ «مُضلّ‌المؤمنین» را به امام زدند تا آن عزیز را خراب کنند.
2. ما هم مثل خدا بايد كارى كنيم مردم هدايت شوند و از گمراهى نجات يابند.
3. بايد پاسخگويى شبهات باشيم. اقدام خوبيست‏ مراكزى كه الان در قم و شهرهاى ديگر و بعضاً در فضاى مجازى هست براى پاسخگويى به شبهات.
4. استدراك: گاهى ما از قضا مى‌‏توانيم گمراهگر باشيم! حتى خود خدا ميگه من خودم گاهى‏ گمراهگرم! وَ مَنْ يُضْلِلْ الله فَمَا لَهُ مِنْ هَادً. ما هم مى‌‏خواهيم عين خدا باشيم. اذهان را خراب‏ كنيم! چرا؟ مرض داريم؟ يك شبهه را خودمان‏ دستى‌‏دستى ايجاد مى‏كنيم و حتى براى اثباتش دليل‏ مى‌‏آوريم. وقتى طرف مقابل خوب قبل كرد و جوابى‏ هم برايش نداشت، مبادرت مى‏كنيم به جواب‌‏دادن. و حسابى شبهه را مى‌‏شوئيم و زائل مى‌‏كنيم. اينجورى‏ بهتر در ذهن مخاطب مى‏‌نشيند؛ تا اينكه شما از اول‏ بخواهى حرف آخر را در اختيارش بدهى و قدرش را
نداند. آنچه آسان يافتى، آسان دهى. اما وقتى بعد از اينكه منحرف شدى و به شكل واكسن‏‌گونه بيمار شدى، بيشتر قدردان سلامتىِ ناشى از داشتنِ حقيقت هستی.
5. شيخ انصارى كه مى‏‌گويند مجتهدپرور بود، اينجورى بود. مى‌‏بينى يك حرفى را كه خودش در رسائل؟؟ و مكاسب؟؟ قبول نداشت، مطرح مى‌‏كرد.
دلايلى كه مدعى براى حرفش آورده بود را مطرح‏ مى‌‏كرد. و باز هم دلش راضى نمى‏‌شد و مى‌‏گفت:
يمكن از يستدل للمدعى چند دليل ديگر! آن‏ها را هم‏ خودش پيدا مى‌‏كرد. تقرير مى‌‏كرد. جوابشو مى‏‌داد.
پرتش مى‌‏كرد بيرون. حسابى كه زمين بحث از علف‏‌هاى هرز خالى مى‌‏شد، حرف اصلى را مطرح‏ مى‌‏كرد و مى‌‏كاشت. نمونه؟؟
6. لذا نه‏‌تنها از طرح شبهه نترسيد كه خودتان‏ شبهه‏‌افكن باشيد. از قرآن و حديث ياد بگيرد. مثال از قرآن:
عنایت کنید! بعضى اوقات قرآن شبهه را مطرح مى‌‏كنه و درجا هم‏ جواب ميده. شيخ‏ انصارى‌‏وار عمل نميكنه! چطور؟ اسم يك‏ خوراكى رو ميگه. درجا حكم رساله‌‏ايش را هم‏ مى‏گه. تا ميگه شراب، ميگه ننوش!:
اًِّنَّمَا الْخَمْرُ... رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ‏1
اما بعضى وقتها اسم خوراكى رو مياره. حكمشو نميگه. ما باشيم دستپاچه ميشيم و ميگيم اى واى‏ تأخير بيان از وقت حاجت شد! اسم عُمر را آورديم‏ زود يك زيارتِ عاشورا لعن حواله كن، بعد برو سرِ اصل بحث. نه. فى‏الفور حكم فقهى‏اش را نميگه. فقط در مقام يك گياه‏شناس ظاهر مى‏شود و بس:
وَ مِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَ الاْعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً2
آيه در حال تقسيم‏بندى محصولاتى است كه انسان‏ها از انگور مى‏گيرند. ميگه انگور اين خاصيت را دارد كه‏ هم شراب از آن به عمل مى‏آيد; هم سركه. گزارش‏ عالمانه از واقع داده. اينطور نيست وقتى به‏ محصولاتِ «سُكرآور» مى‏رسد، سريع يك پرانتز باز نمى‏كند بگويد: رجسٌ من عمل الشيطان فاجتنبوه!
يادتان باشد مُسكرات نجس و حرام است ها! يعنى‏ درجا تنوير افكار عمومى كند بعد برود سراغِ غوره و كشمش و دلستر و...
اگر مردم به اشتباه افتادند و حكم شراب را با غوره‏ يكى انگاشتند چه؟ خب نينگارند! البته همينكه گفته:
غوره موصوف به حَسَن است، لابد مفهومش اينه كه‏ شراب، فاقد حُسن است; اما اين كجا و «رجس من‏ عمل الشيطان» كجا؟ لعنِ عُمر را گذاشته براى باقى‏ عُمر!
لذا از شبهه‏افكنى نترس آقاى محقق! آقاى‏ عبدالكريم سروش! دارى ذهن جوانها را خراب‏ مى‏كنى! خودِ ائمّه(س) گاه شبهه‏افكن بودند! امام؟؟ در دعاى رجب اونجا كه گفته يعطى الكثير بالقليل، هدايت مى‏كند. اما بعدش شبهه مى‏افكند و گمراه‏ مى‏كند; آن هم نه يك بار. مى‏گويد:
يا من يُعطى من سَئَلَه! اى خدايى كه به كسى كه ازت‏ بخواهد مى‏دهى! اين شبهه ايجاد مى‏شود كه براى‏ برخوردارى از عطاى الهى بايد درخواست كرد. در حالى كه در حضرتِ كريم تمنّا چه حاجت است. انت‏ تعلم ما نخفى و ما نعلن. حسابى كه شبهه در ذهن‏ متكلم جا خوش كرد، مى‏زند خراب مى‏كند و مى‏گويد:
يا من يعطى من لم يسئلهُ.
كه شبهه قبلى را خراب كرد؛ ولى شبهه‏‌افكنى تازه‏ دارد. بسيار خوب. براى عطاى الهى نياز به تمنّا نيست؛ اما لااقل بايد خداشناس باشى. بنده باش و به‏ خداشناس باش; خواجه خود روش بنده‏‌پرورى داند!
اى واى! پس سرِ اونهايى كه خدانشناسند، از عطاى‏ الهى بى‏كلاه مى‏ماند. اين شبهه ايجاد مى‏شود. با تتمه‏ بعد شبهه را برطرف مى‏كند و البته ديگر شبهه تازه‏ نمى‌‏افكند:
«و من لم يعرفهُ»
نياز به شناخت خدا هم نيست. عطايش به آنها هم مى‏رسد. پس از شبهه‏‌افكنى نبايد ترسيد. وقت براى‏ شبهه‌‏زدائى هست. لعنِ عُمر باشد براى باقى عُمر!
مهم اين است كه تو در نهايت بايد هادى باشى. اگر هم شيخ‏ انصارى‌‏وار گمراه مى‌‏كنى، باز در نهايت‏ درخت هدايت را در زمين مى‌‏كارى؛ مثل خود خدا كه هادى است. در آيه 36 از سوره زمر كه بحث را باهاش شروع كردم، از هدايتگرى خدا گفته است.
اين آيه و آيه بعدش را مى‏خوانم و التماس دعا:
أَلَيْسَ اللهُ بِكَافً عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلْ‏ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادً وَ مَنْ يَهْدِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلّ‏ً أَلَيْسَ اللهُ بِعَزِيزً ذِى انْتِقَامً.
پاورقی:
1 مائده: 90
2 نحل: 67


برچسب‌ها: قرآن, تلاوت نطق‌‏اندرون, عسل و مثل, شیخ انصاری
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۷ساعت 13:21  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا