شیخاص!
|
||
دنیای یک شیخ خاص |
اتود«تلاوت نطقاندرون» رضا شیخمحمدی
۱. شروع با آیهٔ ذلك الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین... قبل از اینکه تلاوتم را تکمیل کنم، مکثی میکنم.
۲. قرآن آمده متقی بسازد. به قول قرائتی یارو چرک است که آمده حمام. این چه انتظاری که اگر متقی هستی، وارد گرمابهٔ قرآن شو؟
۳. منظور، تقوای ایدهآل نیست. کثیف باش؛ ولی انگیزهٔ طهارت (یریدون أن یتطهروا) داشته باش. این «مایلم پاک شوم» را باید در دلت بنشانی؛ این فرشته را جای دیوِ «میخواهم چرک بمانم». حافظگفتنی: دیو چو بیرون رود، فرشته درآید. خواستن، توانستن است.
۴. مردم سال ۵۷ از همان وقت که خواستند زیر یوغ نباشند، در واقغ دیو رفت. جلوهاش در دى ماه آن سال رخ داد که روزنامه تیتر زد: شاه رفت. و میل به سپردن زمام به دست ولیفقیه بسی زودتر از دههٔ فجر رخ داد. نمادش «امام آمد» بود.
۵. ما حالا در تعویض برخی سمتها در نظاممان، تعبیر دیو و فرشته را بکار میبریم؛ ولی شوخی است. همه خوبند و فرشتهاند. یادمه یک شعر طنز سرودم؛ بعد از تعویض «حسن اعرابی» که معتقد بود دین روی سر ما! ولی چه ربطی داره به هنر؛ که جایش را در ریاست انجمن خوشنویسان قم داد به «علی رضائیان» از شهدای زندهٔ جنگ! قطعه را وقتی براى احمد عبدالرضائى و مرحوم محمدحسين رحمتى در ماشين خواندم، خدابیامرز رحمتى خیلی خنديد:
«به جاى لشگر خنده سپاه گريه رسيد - زمان سينهزنىهاى صبح و شام آمد / وقایعی است كه در ذهن بنده زنده نمود - دوباره خاطرهٔ شاه رفت، امام آمد!»
۶. باید بخواهی که شاه نباشد، امام باشد. و همین مراد است از لزوم تخليهٔ باطن از امراض و تيرگىها قبل از تحلیه به نور علم؛ خصوصاً كه گویند: علم نورى است كه قَذْف آن در قلب، توسّط خدا انجام مىشود.
در كتب اخلاقى مراحل سهگانهٔ تخليه، تحليه و تجليه براى سالك در نظر گرفته شده كه بىشباهت به وضعيَّت خانهها و چهارديوارىهاى مادّى نيست كه در آنها خانهتكانى و گردگيرى، مُقدَّم بر تزيين و تعبيهٔ دكور و رنگ و لعاب است.
كِى در آيد فرشته تا نكنى - سگ ز در دور و صورت از ديوار؟ تركها گويند:
اِوينْ تَميسْ ساخْلا قُناق گَلُر / اُزونْ تميسْ ساخْلا اُلُمْ گَلُرْ!
خانهات را تميز نگه دار مهمان مىآيد. خودت را پاكيزه نگه دار، مرگ مىآيد
گاه براى اجراى تزئيناتِ جديد، پیمانکار میگويد: تزئينات قبلى را هم بايد جاكَن كنى. كاغذديوارى قبلى فرسوده شده؛ مىخواهى «پتينه» كنى، كسى را بياور كاغذديوارىهاى قبلى را بكَند. ما هم كسى را بياوريم، دستمزد مىگيرد. يعنى قبلىها زمانى براى خود تزئين بوده و بابتش هزينه هم كردهاى، الآن مزاحم است.
بنده ر.شيخ.م استاد آوازى داشتم؛ حاج داود چاووشى که پيشش تلمّذ مىكردم. در خلال آموزش رديف آوازى، خاطراتى از استادش: «حميدرضا نوربخش» شاگرد خوب جناب شجریان نقل مىكرد.
در نيمهٔ خرداد ۸۰ نقل كرد كه نوربخش گفته بود: «از هنرجويى كه قبلاً آواز را پیش دیگران نصفه و نیمه آموخته و بعد به كلاس رديف آوازى ما میآید، بايد دوبله شهريّه بگیریم! چون کلی بايد تلاش كنیم آموختههاى ناقص قبلى را پاك کنیم؛ بعد درسهاى جديد بدهیم!»
حرف دقيقى است؛ مانند تفاوت ساختمانسازى در زمين باير با يك خانهٔ كلنگى. دومى زحمتش بیشتر است و ابتدا بايد آواربرداری کرد و بعد دست به تجديد بنا زد.
حجّةالإسلام مسعودى خمينى در خاطراتش که بندهٔ کاتب برای مرکز اسناد انقلاب اسلامی بازنویسی کردم و سال؟؟ منتشر شد، از مرحوم علاّمه طباطبائى نقل مىكند: «در نجف بودم و مىخواستم بروم سفر. تمام نوشتهجاتم را در فلسفه و تفسير و علوم اجتماعى در شط ريختم؛ خلاص. خودم را از همهٔ موضوعات خالى كردم. رفتم تا تمام مبانى فكرى و درسيم را از نو پايهريزى كنم!»
یعنی تيرگى و رذائل كه سهل است؛ گاه بايد نورانيّتهاى دست دو و کاغذدیواریهای دموده را زدود و دور ریخت!
۷. يكى از شاگردان مرحوم آیةالله بهجت فومنى از ايشان مىپرسد: «لعن مقدّم است يا صلوات؟» ايشان با اندكى مكث مىفرمايد: «لعن!» و تقدّم تخليه بر تحليه را دليل آن ذكر مىكند و اين مصراع را هم مىخواند:
جاروب كن تو خانه سپس ميهمان طلب!
فيلم اين پرسش و پاسخ به يُمن بلوتوث، در گوشىهاى موبايل تكثير شد و اول بار در زمستان ۹۲ رؤيت كردم.
در يكى از نوارهاى دكتر حسين الهى قمشهاى در بهمن ۹۲ شنيدم:
نظامى گنجوى در داستان «هفت پيكر» ذكر مىكند: وقتى بهرام گور عاشق نقش «هفت دختر» شد، ابتدا دستور ساختِ «هفت كوشك» را داد؛ چرا كه دختر زيبا را نمىشد به كاروانسرا بياورد!» (کجای کتاب نظامی است؟؟)
مولانا در تأييدِ «آيينه شو جمال پرىطلعتان طلب!» و «شست و شويى كن و آنگه به خرابات خرام» (حافظ) مىگويد: اوّل اى جان دفع شرّ موش كن - وانگهى در جمع گندم كوش كن! (وانگهان در جمع گندم جوش كن)
خراميدن در خرابات قبل از «شست و شو» نافع نيست. در كاسهٔ «ظلم» اگر شيرِ زلالِ قرآن هم ریخته شود، خسارتافزاست. (لايزيدُ الظّالمينَ الا خسارااً؟؟).
شايد وجه اينكه علماى شيعه (بجز فيض كاشانى و محمّدباقر سبزوارى) صِرف استفاده از مضمونِ خوب (مثل اشعار و مراثى مذهبى و آيات قرآن و يادكردِ از خدا و بهشت) را موجب حِلّيَّت غنا نمىدانند، بهتعبیر و تفسیر من، همين است كه ظرفِ غنا، باطل (زور) است. ظلم و زور هم با هم همسايه است (قرآن: ظلماً و زوراً؟؟). مُغنّى، ظالم است و لايزيد الظّالمينَ الا خسارا. باید برو د سراغِ ظرفِ ديگر و از خيرِ كاسهٔ غنا بگذرد.
از اينجا مىتوان دقّت علماى شيعه را بالنّسبه به عالمان اهلسنّت دید و به رخ کشید. فرقهٔ غيرحقّه به خيال خود پاكسازىشان را كردهاند؛ چون مىگويند: «غنا اگر با محرّمات بياميزد، حرام است!» در حالی که کافی نیست و ما را به خطا مىافکند؛ مثل اين مىماند كه بگويى: «در ظرفِ ظلم اگر دروغ و ياوه بريزى، زيانبار است»... اما نه. اگر درون آدمی از ظلم تخلیه نشود، قرآن هم بریزی، تجلیه رخ نمیدهد. شيخ انصارى باید باشی تا بفهمی: محتوای خوب هم نمیتواند موسیقی را نجات دهد. شیخ اعظم مىگويد (متن مكاسب؟؟): چه بسا عارفِ اغواشده از سوى شيطان در حالى كه گريه مىكند و توى حالِ خوش عرفانى رفته است، در حال ارتكاب کبیرهٔ غناست و خود خبر ندارد و «خويشتن را صاحب صنعِ حَسن پنداشتن» (مصراع شيخ، ترجمهٔ منظومِ «يحسبونَ أنّهم يُحسنون صُنعاً؟؟) بيچارهاش كرده است. يعنى گريه در بسترِ غنا، تعالىبخش نيست. تكمله: اللّهم اغفر فيض كاشانى و محمّدباقر سبزوارى!
۸. آری؛ هدايت بايد در ظرف تقوا باشد.
ختم با آيه «ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتّقين»
![]() |