شیخاص!
 
 
دنیای یک شیخ خاص
 

https://t.me/rSheikh/1337

اتود«تلاوت نطق‌اندرون» رضا شیخ‌محمدی

۱. شروع با آیهٔ ذلك الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین... قبل از اینکه تلاوتم را تکمیل کنم، مکثی می‌کنم.
۲. قرآن آمده متقی بسازد. به قول قرائتی یارو چرک است که آمده حمام. این چه انتظاری که اگر متقی هستی، وارد گرمابهٔ قرآن شو؟
۳. منظور، تقوای ایده‌آل نیست. کثیف باش؛ ولی انگیزهٔ طهارت (یریدون أن یتطهروا) داشته باش. این «مایلم پاک شوم» را باید در دلت بنشانی؛ این فرشته را جای دیوِ «میخواهم چرک بمانم». حافظ‌گفتنی: دیو چو بیرون رود، فرشته درآید. خواستن، توانستن است.
۴. مردم سال ۵۷ از همان وقت که خواستند زیر یوغ نباشند، در واقغ دیو رفت. جلوه‌اش در دى‏ ماه آن سال رخ داد که روزنامه تیتر زد: شاه رفت. و میل به سپردن زمام به دست ولی‌فقیه بسی زودتر از دههٔ فجر رخ داد. نمادش «امام آمد» بود.
۵. ما حالا در تعویض برخی سمت‌ها در نظاممان، تعبیر دیو و فرشته را بکار می‌بریم؛ ولی شوخی است. همه خوبند و فرشته‌اند. یادمه یک شعر طنز سرودم؛ بعد از تعویض «حسن اعرابی» که معتقد بود دین روی سر ما! ولی چه ربطی داره به هنر؛ که جایش را در ریاست انجمن خوشنویسان قم داد به «علی رضائیان» از شهدای زندهٔ جنگ! قطعه‌ را وقتی براى احمد عبدالرضائى و مرحوم‏ محمدحسين رحمتى در ماشين خواندم، خدابیامرز رحمتى‏ خیلی خنديد:
«به جاى لشگر خنده سپاه گريه رسيد - زمان سينه‏‌زنى‌‏هاى صبح و شام آمد / وقایعی است كه در ذهن بنده زنده نمود - دوباره خاطرهٔ شاه رفت، امام آمد!»
۶. باید بخواهی که شاه نباشد، امام باشد. و همین مراد است از لزوم تخليهٔ باطن از امراض و تيرگى‌‏ها قبل از تحلیه به نور علم؛ خصوصاً كه گویند: علم نورى است كه قَذْف آن در قلب، توسّط خدا انجام مى‌‏شود.
در كتب اخلاقى مراحل‏ سه‌‏گانهٔ تخليه، تحليه و تجليه براى سالك در نظر گرفته شده كه بى‌‏شباهت به وضعيَّت خانه‌‏ها و چهارديوارى‌‏هاى مادّى نيست كه در آنها خانه‌‏تكانى‏ و گردگيرى، مُقدَّم بر تزيين و تعبيهٔ دكور و رنگ و لعاب است.
 كِى در آيد فرشته تا نكنى - ‏سگ ز در دور و صورت از ديوار؟ ترك‏ها گويند:
اِوينْ تَميسْ ساخْلا قُناق گَلُر / اُزونْ تميسْ ساخْلا اُلُمْ گَلُرْ!
خانه‏‌ات را تميز نگه دار مهمان مى‌‏آيد. خودت را پاكيزه نگه دار، مرگ مى‌‏آيد
‏گاه براى اجراى تزئيناتِ جديد، پیمانکار می‌‏گويد: تزئينات‏ قبلى را هم بايد جاكَن كنى. كاغذديوارى قبلى فرسوده‏ شده؛ مى‏‌خواهى «پتينه» كنى، كسى را بياور كاغذديوارى‌‏هاى قبلى را بكَند. ما هم كسى را بياوريم، دستمزد مى‌‏گيرد. يعنى قبلى‌‏ها‏ زمانى براى خود تزئين بوده و بابتش هزينه هم‏ كرده‏‌اى، الآن مزاحم است.
بنده ر.شيخ.م استاد آوازى‏ داشتم؛ حاج داود چاووشى که پيشش تلمّذ مى‌‏كردم. در خلال آموزش رديف آوازى، خاطراتى از استادش: «حميدرضا نوربخش» شاگرد خوب جناب شجریان نقل مى‌‏كرد.
در نيمهٔ خرداد ۸۰ نقل كرد كه نوربخش گفته بود: «از هنرجويى كه قبلاً آواز را پیش دیگران نصفه و نیمه آموخته و بعد به كلاس رديف آوازى ما می‌آید، بايد دوبله شهريّه‏ بگیریم! چون کلی بايد تلاش كنیم آموخته‏‌هاى ناقص قبلى را پاك کنیم؛ بعد درس‌‏هاى جديد بدهیم!»
حرف دقيقى است؛ مانند تفاوت ساختمان‌‏سازى در زمين باير با يك خانهٔ كلنگى‏. دومى زحمتش بیشتر است و ابتدا بايد آواربرداری کرد و بعد دست به تجديد بنا زد.
حجّ‏ةالإسلام مسعودى خمينى در خاطراتش که بندهٔ کاتب برای مرکز اسناد انقلاب اسلامی بازنویسی کردم و سال؟؟ منتشر شد، از مرحوم علاّمه طباطبائى‏ نقل مى‏‌كند: «در نجف بودم و مى‏‌خواستم بروم سفر. تمام‏ نوشته‌جاتم را در فلسفه و تفسير و علوم اجتماعى در شط ريختم؛ خلاص. خودم را از همهٔ موضوعات خالى‏ كردم. رفتم تا تمام مبانى فكرى و درسيم را از نو پايه‏‌ريزى كنم!»
یعنی ‏تيرگى و رذائل كه سهل است؛ گاه بايد نورانيّت‌‏هاى‏ دست دو و کاغذدیواری‌های دموده را زدود و دور ریخت!
۷. ‏يكى از شاگردان مرحوم آیةالله بهجت فومنى از ايشان‏ مى‏‌پرسد: «لعن مقدّم است يا صلوات؟» ايشان با اندكى مكث‏ مى‏‌فرمايد: «لعن!» و تقدّم تخليه بر تحليه را دليل آن ذكر مى‌‏كند و اين مصراع را هم مى‌‏خواند:
جاروب كن تو خانه سپس ميهمان طلب!
فيلم اين پرسش و پاسخ به يُمن بلوتوث، در گوشى‌‏هاى موبايل‏ تكثير شد و اول بار در زمستان ۹۲ رؤيت كردم.
در يكى از نوارهاى دكتر حسين الهى قمشه‌‏اى در بهمن ۹۲ شنيدم:
نظامى گنجوى در داستان «هفت پيكر» ذكر مى‌‏كند: وقتى بهرام گور عاشق نقش «هفت دختر» شد، ابتدا دستور ساختِ «هفت كوشك» را داد؛ چرا كه‏ دختر زيبا را نمى‌‏شد به كاروانسرا بياورد!» (کجای کتاب نظامی است؟؟)
مولانا در تأييدِ «آيينه شو جمال پرى‏‌طلعتان‏ طلب!» و «شست و شويى كن و آنگه به خرابات‏ خرام» (حافظ) مى‌‏گويد: اوّل اى جان دفع شرّ موش كن‏ - وانگهى در جمع گندم كوش كن‏! (وانگهان در جمع گندم جوش كن)

‏خراميدن در خرابات قبل از «شست‏ و شو» نافع‏ نيست. در كاسهٔ «ظلم» اگر شيرِ زلالِ قرآن هم‏ ریخته شود، خسارت‏‌افزاست. (لايزيدُ الظّالمينَ الا خسارااً؟؟).
شايد وجه اينكه علماى شيعه (بجز فيض‏ كاشانى و محمّدباقر سبزوارى) صِرف استفاده از مضمونِ خوب (مثل‏ اشعار و مراثى مذهبى و آيات قرآن و يادكردِ از خدا و بهشت) را موجب حِلّيَّت غنا نمى‌‏دانند، به‌تعبیر و تفسیر من، همين است‏ كه ظرفِ غنا، باطل (زور) است. ظلم و زور هم با هم‏ همسايه است (قرآن: ظلماً و زوراً؟؟). مُغنّى، ظالم است و لايزيد الظّالمينَ الا خسارا. باید برو د سراغِ ظرفِ ديگر و از خيرِ كاسهٔ غنا بگذرد.
از اينجا مى‌‏توان دقّت علماى شيعه را بالنّسبه به‏ عالمان اهل‌‏سنّت دید و به رخ کشید. فرقهٔ غيرحقّه به خيال خود پاكسازى‌شان را كرده‌‏اند؛ چون مى‌‏گويند: «غنا اگر با محرّمات بياميزد، حرام است!» در حالی که کافی نیست و ما را به خطا مى‏‌افکند؛ مثل اين مى‏‌ماند كه بگويى: «در ظرفِ ظلم اگر دروغ و ياوه بريزى، زيانبار است»... اما نه. اگر درون آدمی از ظلم تخلیه نشود، قرآن هم بریزی، تجلیه رخ نمی‌دهد. شيخ انصارى باید باشی تا بفهمی: محتوای خوب هم نمی‌تواند موسیقی را نجات دهد. شیخ اعظم مى‏‌گويد (متن مكاسب؟؟): چه بسا عارفِ اغواشده از سوى شيطان در حالى كه‏ گريه مى‏‌كند و توى حالِ خوش عرفانى رفته است، در حال ارتكاب کبیرهٔ غناست و خود خبر ندارد و «خويشتن را صاحب صنعِ حَسن پنداشتن» (مصراع شيخ، ترجمهٔ منظومِ «يحسبونَ أنّهم يُحسنون صُنعاً؟؟) بيچاره‏‌اش‏ كرده است. يعنى گريه در بسترِ غنا، تعالى‌‏بخش نيست. تكمله: اللّهم اغفر فيض كاشانى و محمّدباقر سبزوارى!
۸. آری؛ هدايت بايد در ظرف تقوا باشد.
ختم با آيه «ذلك الكتاب لاريب‏ فيه هدى للمتّقين»


برچسب‌ها: تلاوت نطق‌اندرون, عسل و مثل, امام خمینی, حسن اعرابی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۶ساعت 3:7  توسط شیخ 02537832100  | 
  بالا